به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: صادق پروین آشتیانی
رای کاربر: 1
حالا بعد چند سال پسرم برگشته… ایناهاش… این کلید رو به جاش به من دادن می گن بیا، خوشحال باش… پسرت اومده… کلیدی که مال یه دره… یه دری که گم شده تو این شهر لعنتی… حالا من در به در، کوچه به کوچه دنبال یه درم که بهم بگه این دو تا تیکه استخون و این کلید زنگ زده پسرمه یا نیست…
کارگردان: اصغر عبداللهی
رای کاربر: 4
داستان این فیلم در دوره ای از زمان می گذرد که برای مخاطب مشخص نیست و به نظر می رسد کارگردان قصد دارد پیام مهمی را با کنار زدن بعد زمان به مخاطب برساند. نویسنده با طراحی این قصه قصد دارد بگوید پیام این فیلم منحصر به یک دوره زمانی خاص نیست و می توان آن را به تمام دورانها تعمیم داد.
کارگردان: عبد آبست
رای کاربر: 4
یک شب، سه مرد جوان خسته در ماشین تصمیم می گیرند به یک مرد مسن تر سفر کنند.
کارگردان: بهمن کامیار
رای کاربر: 1
زوج جوان پرستاری بعد از سالها زندگی مشترک میخواهند صاحب فرزند شوند اما بعلت سابقهی سقط جنین از نظر پزشکی فعلاً امکان آن فراهم نیست و درمانهای خاصی را میطلبد، زوج جوان به سختی در حال فراهم کردن هزینهی درمان ناباروری و سفر به لندن هستند تا اینکه اتفاقاتی باعث تردید زن برای ادامهی مسیر درمان میش...
کارگردان: عباس کیارستمی
رای کاربر: 1
این فیلم با نام اصلی «۲۴ فریم قبل و بعد از لومیر» بر مبنای ۲۴ فیلم کوتاه چهار و نیم دقیقهای است و بر اساس معیارهایی که برادران لومیر داشتند ساخته شده. در این فیلم طبیعت و حیوانات و شباهت رفتاری آن با انسانها نشان داده شده است. ...
کارگردان: بهمن گودرزی
رای کاربر: 1
یکی میگفت توی دنیا دو دسته آدم وجود داره. عدهای که پاشون رو میذارن جایی که باید بذارن و عدهای پاشونو میذارن رو شونه بقیه... ماها جزو دسته اولیم، واسه همینه که خیلی باحالیم ...
کارگردان: روح انگیز شمس
رای کاربر: 1
داستان «پسر عمو دختر عمو» درباره زندگی یک پسر عمو و دختر عمو است که در زندگی خانوادگی شان اختلافات زیادی به وجود میآید. آنها با دستور و راهنماییهای پدربزرگ خود مجبور میشوند تمامی اختلافات خانوادگی شان را حل کنند…
کارگردان: عباس نظام دوست
رای کاربر: 1
چند دوست قدیمی یک شب در خانهی موروثی یکیشان جمع میشوند. با ورود مهمانان تازه وارد به جمع ماجراهای عجیبی رخ میدهد…
کارگردان: بهمن گودرزی
رای کاربر: 1
همیشه تو زندگیم دنبال یه پاس طلایی بودم ولی بهم پاس که ندادن هیچ، خودشون توپ رو کردن تو گل! اونا شدن غزال تیزپا، من شدم شیر، بی یال...