به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: کاظم معصومی
رای کاربر: 2
داستان رویارویی عابدزاده با یک زن موسیقیدان را در یک مجلس عروسی حکایت می کند که رفتارهای مشکوک زن، دیگران بویژه همسر عابدزاده را به این حدس و گمان می کشاند که بین این دو نفر از قبل مراوداتی وجود داشته است و عابدزاده یک ازدواج غیابی را پیش از این در زندگی اش تجربه کرده است. این سوءظن کار را به آنجا ...
کارگردان: سعید سلطانی
رای کاربر: 2
رحمان و طاهره دارای 5 پسر با نامهای شهاب، جلال، ضیاء، حسان و جمال هستند. بعد از مرگ مادر، آقا رحمان، پدر آنها سعی می کند با بودن مشکلاتی آنها را به سروسامان برساند، در آخر هرکدام به دنبال سرنوشت خویش می روند
کارگردان: اصغر توسلی
رای کاربر: 2
درباره دو نوجوان است که از اصفهان به تهران میآیند و با قشرها مختلف و معضلات اجتماعی این شهر آشنا میشوند.
کارگردان: بهنام بهزادی
رای کاربر: 2
«قاعده تصادف» روایتی از زندگی یک گروه تئاتری است که درگیر آماده کردن این نمایش و رساندن آن بە اجرا می باشند.
کارگردان: علی اسداللهی
رای کاربر: 2
دو نفر که باجناق هم هستند به رازی نهفته در گوشت شترمرغ برای رام کردن همسرانشان پی می برند.ا ز این رو در یک رستوران غذای گوشت شترمرغ به مشتری ها می دهند تا آن ها هم از تاثیرش بهره مند شوند…
کارگردان: علی عطشانی
رای کاربر: 2
قصه درباره ی پسری (با بازی جواد رضویان) است که پا به سن گذاشته و تا کنون ازدواج نکرده است و مخالف شدید ازدواج هم هست اما…
کارگردان: رسول صانعی
رای کاربر: 2
مهندس جوانی که در کودکی مادرش را از دست داده تصورش این است که توسلات دینی و خانواده اش در شفای مادرش نقشی نداشته، تعلقات دینی و مذهبی اش رنگ میبازد اما با اتفاقاتی که برای او و همسرش میافتد، توسل دوباره به امام حسین (ع) اعتقاد پیدا میکند و…
کارگردان: مهدی مظلومی
رای کاربر: 2
داستان سه مامور خارجی است که برای انجام عملیاتی با یک نقشه دقیق و از پیش تعیین شده وارد ایران می شوند اما از لحظه ورود با موقعیت های ویژهای روبرو می شوند که برنامههای آنها را به هم میریزد.
کارگردان: بهرام کاظمی
رای کاربر: 2
زوجی به نامهای ایرج و گیتی در آستانهی فروپاشی زندگی مشترکشان هستند، توهمی که بر اثر زندگی اینترنتی گیتی، سایه بر زندگی واقعی این دو انداخته است...
کارگردان: مسعود دهنمکی
رای کاربر: 2
"به خودتان تکان بدهید تا خدا تکانتان نداده!" این جمله ای است که حاجی یوسف، پیرمرد زاهد شهر با دیدن آسیب های اجتماعی به مردم و مسئولین گوشزد می کند اما برخی او را جدی نمی گیرند و برخی نیز با شایعه وقوع زلزله و عذاب دستمایه شروع داستان را فراهم می کنند...