به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: کیومرث پوراحمد
رای کاربر: 10
حبیب کاوه کارخانه دار قدیمی مبتلا به بیماری آلزایمر است. خانوادهاش او را ترک نمودهاند اما با بازگشت دخترش به ایران اتفاقاتی میافتد...
کارگردان: سعید روستایی
رای کاربر: 10
خانوادهای در تدارک مراسم عروسی دختر خانواده، سمیه، هستند؛ اما اتفاقاتی روابط خواهران و برادران را سرد میکند که درنهایت باعث ماجراهایی میشود...
کارگردان: مانی حقیقی
رای کاربر: 10
دوم بهمن ماه ١٣٤٣: یک شورلت ایمپالای نارنجی رنگ از قبرستانی باستانی میگذرد و به سمت کشتیِ به خاک نشستهای میراند. داخل کشتی یک زندانی تبعیدی حلق آویز شده که روی دیوارهای کشتی خاطرات روزانهاش را نوشته بوده است. آیا این نوشتهها به کارآگاه بابک حفیظی کمک خواهند کرد تا بفهمد چرا سالها است هیچکس مرد...
کارگردان: سید جمال سید حاتمی
رای کاربر: 10
دخترک تازه به انگشتانش لاک زده بود که روزگار صورتش را نقاشی کرد...
کارگردان: نرگس آبیار
رای کاربر: 10
قصهی زندگی یک خانواده یزدی بین سالهای 57 تا 62 است. روایتی از زندگی چهار کودک با نامهای بهار، نادر، کمال و مریم که همراه پدرشان غفور و مادربزرگ در دهه 50 خورشیدی نفس میکشند! دنیای این کودکان دنیایی است پر از رویاهای زیبای کودکانه که قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد...
کارگردان: منوچهر هادی
رای کاربر: 10
ناصر و خانوادهاش به سفری سیاحتی به برزیل دعوت میشوند. آنجل، دختری برزیلی، او را با نامزد سابق خود اشتباه میگیرد و…
کارگردان: Dean Israelite
رای کاربر: 10
ماجرای گروهی از جوانان است که پی به راز ماشین زمان میبرند اما یکباره کنترل ماشین زمان از دستشان خارج شده و اتفاقات غیر منتظره ای می افتد...
کارگردان: رامبد جوان
رای کاربر: 10
ما به این ته سیگار رژ لبی مشکوکیم. اما این به ما کمکی نمیکنه!
کارگردان: مجید توکلی
رای کاربر: 10
داستان دختر و پسر جوانی را روایت میکند که با رویای پولدار شدن، خود را در شخصیتهای مختلف اجتماعی جا میزنند و از این طریق میخواهند به خواستههای خود برسند. آنها به طور اتفاقی به عنوان خریدار به ساختمانی مراجعه میکنند، ولی در ادامه با حقایقی رو به رو میشوند که...
کارگردان: سید جلال دهقانیاشکذری
رای کاربر: 10
طوبی: امشب عروسی امیرحسینِ، دوتامون خوشحالیم ...من نباید اون حرفها رو میزدم، فقط بهم بگو چرا چهار بار چشمت و بازبسته کردی ... منظور خاصی داشتی میثم ؟