به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: اسماعیل براری
رای کاربر: 7
ماجرای تعطیلات تابستانی نوجوانی است به نام شکور که به نزد پدر بزرگ خود در روستایش برمی گردد و در طی این مدت حوادث و اتفاقات غیر منتظره ای برای او و دایی نوجوانش کرم بوجود می آید که او را به شناخت تازه ای از زندگی و جامعه پیرامونش می رساند.
کارگردان: مهدی فخیمزاده
رای کاربر: 7
«ایرج» کارگر عضو حزب توده، پس از دستگیری سران حزب، جهت پناهندگی و به امید یافتن یار قدیمی خود به شوروی فرار میکند. اما در آنجا با توطئهی تازهای روبرو میشود و سرخورده از رفیق قدیمی خود تصمیم میگیرد به وطن بازگردد. او از زندان کا.گ.ب میگریزد و به کمک یکی از دوستانش به طرف مرز حرکت میکند. برخورد...
کارگردان: علی سجادی حسینی
رای کاربر: 7
«سعید» نوجوانی هجده ساله است که پدر و مادرش را از دست داده است، در بندر انزلی به تنهایی زندگی میکند و برای امرار معاش به کارهای خلاف از جمله شکار غیرقانونی پرندگان روی میآورد. زمان سربازی او نیز فرا رسیده است، اما او آرزوی رفتن به خارج از کشور را در سر دارد و فکر میکند که همهی مشکلاتش در آن سوی ...
کارگردان: جواد ارشاد
رای کاربر: 7
آزادگان برگشتهاند. «حسین» یکی از آزادگان، بستهای حاوی یک ماهی سنگی و یک انگشتر از پدرش تحویل میگیرد. «حسین» انگشتر را میشناسد و میداند که متعلق به «علی» یکی از اسرای ایرانی است. «حسین» به جستجوی «علی» به روستای محل زندگیاش میرود و در مییابد که «علی» بر اثر جراحت در بیمارستان بستری و در حال ا...
کارگردان: ابراهیم مختاری
رای کاربر: 7
«زینت» بهورز جوانی است که در خانهی بهداشت یکی از روستاهای جنوب کار میکند. در آستانهی ازدواج، خانوادهی داماد با کار کردن او موافق نیستند. کوشش «زینت» برای جلب موافقت خواستگار به نتیجه نمیرسد. خانوادهی «زینت» با این ازدواج موافق هستند و از این میترسند که مبادا آنها منصرف شوند. سرانجام پس از کش...
کارگردان: کمال تبریزی
رای کاربر: 7
خانوادهای چهارنفره در حال ساختن خانهی خود هستند که دشمن به کشورمان حمله میکند. آنها، از ترس اسارت، خانهی نوساز خود را ترک میکنند و مثل سایر مردم از شهر خارج میشوند. جادهی اصلی زیر گلولهباران دشمن قرار دارد. پدر به ناچار به دشت میزند تا از بیراهه خود و خانوادهاش را به جای امنی برساند، اما ...
کارگردان: احمدرضا معتمدی
رای کاربر: 7
قصه، سرگشتگی «آدم» در روی زمین است. «آدم» نه پدر من، بلکه خود «من» است که خویشتن را جایی وانهاده و اکنون حیران و سرگردان در جستجویی بیکران است؛ بی آنکه بداند در پی چیست. آینهها را میگرداند، چهرههایی متفاوت از خود را میبیند. او هست و او نیست. به گذشته باز میگردد. گلستانی که تنها نشانهاش در زمین...