به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: عباس رافعی
رای کاربر: 6
ماجرای یک پسر مسلمان و دختر مسیحی را روایت میکند که خشونتهای پیکارجویان داعش بر روابط عاشقانه آنها سایه میاندازد و...
کارگردان: بهتاش صناعیها
رای کاربر: 6
منوچهر شصت سال سن دارد، او بازنشسته اداره دخانیات است ولی از سر بیکاری همچنان هر روز به اداره میرود. مادرش تا زنده بود آرزو داشت ازدواجش را ببیند، در حالی که منوچهر حتی دوستی هم در زندگی نداشته به جز خسرو...
کارگردان: امید بنکدار، کیوان علیمحمدی
رای کاربر: 6
یک زن و یک مرد برای شنیدن آخرین قطعهی ساخته شدهی یک موزیسین مشهور جهانی در شب مرگ او، رو در روی یکدیگر قرار میگیرند. این رویارویی مسیر زندگی هر دوی آنها را تغییر میدهد...
کارگردان: نادر مقدس
رای کاربر: 6
دختر نوجوانی به نام سارا که علاقه زیادی به وکالت دارد وی در این فیلم درگیر پروندهای میشود که به علت نبود شواهد کافی پدرش وکالت آن را قبول نمیکند بنابراین خود سارا وارد ماجرا شده و با اتفاقاتی روبه رو میشود.
کارگردان: جعفر پناهی
رای کاربر: 6
این فیلم ساختاری مستندگونه دارد، با امکانات محدودی ساخته شده و داستان آن در یک تاکسی در شهر «تهران»، میگذرد.
کارگردان: حمیدرضا قطبی
رای کاربر: 6
درباره زنی به نام شیرین است که در مراسم ختم پدرش به روابط جدیدی در زندگی او پی میبرد و حقایقی تازه را کشف میکند...
کارگردان: آرش معیریان
رای کاربر: 6
«دریاکنار» یک ملودرام اجتماعی با زمینههای حادثهای و دلهرهآور است که داستانی اجتماعی، طنز و عاشقانه دارد و با محوریت صفت اخلاق مذموم غیبت شکل میگیرد.
کارگردان: سحر مصیبی
رای کاربر: 6
این مستند داستان زندگی شهربانو، سهیلا و الهه منصوریان، سه خواهر قهرمان ووشوی جهان را روایت میکند. روایت مستند از شهرستان سمیرم اصفهان (محل تولد آنها) آغاز و به مسابقات اندونزی ختم میشود.
کارگردان: عبدالحسن برزیده
رای کاربر: 6
داستان کشتار دیپلمات های ایرانی در کنسولگری ایران در شهر مزار شریف افغانستان است که به دنبال حجوم نیروهای طالبان منجر به شهادت 10 تن از کارکنان کنسولگری ایران شد.
کارگردان: بهرام توکلی
رای کاربر: 6
تو میدونی من از چیه مارادونا خوشم میآد؟ از اینکه تو زندگیش هیچوقت واقعیت و رویا براش مرز نداشت، وقتی بازی میکرد با همه وجودش بازی میکرد، پرواز میکرد، بازی نمیکرد، وقتی معتاد شد یه کوه کوکائین میریخت جلوش د بکش همه چیزو تا تهش میرفت، خودشو لوس نمیکرد... همهاش برای این بود که واقعیت و رویا ب...