- يه بَمبوله ئي-بر وزن زنگوله=بادكنك- تو شانسي بود، باد نشده قد بشقاب بود. بادش كه ميكردي قد گوني برنجي ميشد. همه شانسي ميخريدن به اميد بردنِ او. مو بالاخره پولام جمع شد و عقب وانت بار نشستم رفتم بازار خرمايي ها و يه بسته بمبوله ي شانسي خريدم كه كاسبي كنم. سه هفته از تابستون گذشته بود و خيلي دير شده بود. همي كه خريدمش، هنوز ده قدم ورنداشته بودم كه يه بچه ي عربي از پشت گفت: ميفروشم؟! برگشتم تا يه بچه باريكِ قلمي ايه. با سر كچل نشسته بود كنار ننه ش وسط بازار. ننه ش عباي عربي سرش بود و نايلون خارجي دست دوم ميفروخت. گفتم: ها ميفروشم. ننش زد پس گردنش بعد رو به مو گفت: خودش پول نداري... يالا روح! باريكِ قلمي بنا كرد تند تند عربي حرف زدن با ننه ش. ننه ش محل سگشم نذاشت، بنا كرد خودشو تو گِل پلكوندن. وسط بازار. لاي نايلوناي ننه ش! ننه هر چي زور زد چاره ش نكرد. مو هم بموله ها گرفته بودم سمتش كه خوب ببينهُ يوقت خشمش كم نكنه! خلاصه كه ننه تسليم شد. با يه ميليون فحش و دندون كروچه پنج تومن داد دس ني قليون كه بياد چراغ اولمو روشن كنه و كاسبي م آغاز بشه. پنج تومن ازش گرفتم و برگِ انتخاب رو گرفتم سمتش، دست گذاشت رو يكي از خونه هاش. گفت: اينو ميخواهي! گفتم: چششم پسر خوب. در آوردم. شماره سي و يك بود. حالا بايد بمبوله شماره سي و يكو از رو صفحه پيدا ميكردم و ميدادمش. اومدم بدم، كمرم تير كشيد. لاله ي گوشم داغ شد و بازار تو چيشم موج ورداشت. سي و يك، شاه بمبوله ي شانسي بود. مواِه خر نميدونستم كه قبل از اولين فروش بايد شماره شاه بمبوله رو خودم از تو شانسي بردارم و بعد خودشو جداگونه چهل تومن بفروشم. اگه بدادمش برفت، عينِ صدوچهل تاي باقي ش رو دلم و رو دستم باد ميكرد. باااد. اينا كه ميگم تو يكو نيم ثانيه ن. باريكِ قلمي، حالا منتظرن كه دست مو بره تو صفحه و سي و يكو بدمش. تا نگو بيشرف از قبل ميفهميده شماره غول، كدومشه و مو در عنفوان بيزنس، خورده م به تور گرگ وال استريت. حالا چيش تو چيشيم و هنو اشكاي كه بخاطر پنج تومن ريخته و جاي شقه ي كشيده ي ننه ش تو صورتشن. مو هم تمام روزاي كه زور زدم تا سيصد تومن جمع كنم هي دور تند مياد جلوم. ميخواستم سر كچلشو بكنم تو دهنم و بُكُرچونم. ميخواستم گردنش بخورم. دلم ميخواس ننه ش تو همي مرحله باز پشيمون بشه و حمله كنه پنج تومن از تو دستم برداره. حتي فحشمم ميداد بداد.. قلمي كه ديد مو خشكم زده گفت: چرا اينقدر دارَم فكر ميكنم؟؟ بقيه ش پست بعد.
احسان عبدی‌پور | -
يه بَمبوله ئي-بر وزن زنگوله=بادكنك- تو شانسي بود، باد نشده قد بشقاب بود. بادش كه ميكردي قد گوني ب...
69
1397/08/17