« قدرت یک کتابخانه » بهمن ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و پنج ،دستیار اول کارگردان و برنامه ریز ، فیلم بلند « آرام باش و تا هفت بشمار » بودم فیلمی از رامتین لوافی پور . داستان فیلم درباره یک خانواده بومی ( در جزیره قشم ) بود که پدرشان از دریا برنگشته بود و مجبور بودند برای ارتزاق به همراه بقیه اهالی دست به قاچاق کالا بزنند ، در صحنه های مختلف نیاز داشتیم تا زنان بومی برای تخلیه بار قایق ها و انتقال آنها با لباس های محلی حاضر شده و به مردان کمک کنند ، اما هر چه با اهالی محلی صحبت کردیم به دلیل عقاید محلی زنان قشم از حضور در مقابل دوربین پرهیز داشتند ( حتی با برقع و پوشش چهره ) در روستاهای نزدیک شهر وضع اینگونه بود چه برسد به روستاهای دورافتاده ! هر نمایی هم که تصویر برداری می کردیم اکثرا موتورسوارها تک چرخ می زدند و جوانترها هم خیلی اهل تعامل با گروه ما نبودند و سرو صدا و صوت داشتیم ، پس از چند هفته کار، کارگردان تقریبا به این نتیجه رسید که امکان به تصویر کشیدن زن محلی ممکن نیست ، روزی برای تنوع تصویری به یکی از دورترین روستاهای قشم رفتیم ( روستای سلخ ) در آنجا کوچه ها همه گی خاکی بودند و خانه ها کاه گلی و کاملا عدم رسیدگی سیستم و دستگاهها بیش از پیش هویدا بود از شدت گرما زیر سایه کتابخانه روستایی نشستیم و همه بچه ها هم متعجب از اینکه اینجا با این کمبود امکانات چگونه کتابخانه دارد؟! در صورتی که در روستاهای بزرگتر و با امکانات تر هیچ کتابخانه ای نبوده ! در همین بین دیدم در کتابخانه باز شد و خانم ساکت که از شانس ما شورای روستا هم بودند ما را به داخل کتابخانه دعوت کردند و به گرمی از بچه ها پذیرایی کردند ، داستان فیلم را برای ایشان تعریف کردیم و از مشکلات مان گفتیم ایشان گفت چند نفر از زنان و دختران و قایق ها را برای تصویربرداری احتیاج دارید ؟ تعداد را گفتیم ، ایشان هم گفت دو ساعت دیگر بیایید دم ساحل و سکانس قاچاق را ضبط کنید ، در کمال ناباوری اکثر دختران و پسران چندین ساعت با ما همکاری کردند و بقیه اهالی روستا هم در اوج فرهنگ و احترام با سکوت کامل به تماشای چگونگی ضبط تصاویر نشستند. واقعا در تهران هم امکان این همه همکاری و احترام با یک گروه فیلمسازی ممکن نبود ، با خانوم ساکت بیشتر آشنا شدیم و فهمیدیم ایشان فردی تحصیل کرده و بسیار پویا هستند و از تلاش و جوشش ایشان کتابخانه راه افتاده و خیلی از نوجوانان و جوانان روستا کتابخوان و فرهنگی رشد یافته اند هر چند وضع فقر در روستا کاملا هویدا بود اما اهالی سلخ از احترام و فرهنگ غنی بودند. قسمت اول ( ادامه دارد)
علی ملاقلی‌پور | « قدرت یک کتابخانه »
بهمن ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و پنج ،دستیار اول کارگردان و برنامه ریز ، فیل...
4
1398/03/22