به بهـانه سالگرد تولد آقاى مسعود كيميائى : يكى از خاطره انگيز ترين يا بياد ماندنى ترين نماهـاى سينماى ايران ، حداقل براى من متعلق است به فيلم "متروپل". در اين نما هـيچ بازيگرى حضور ندارد . نمائيست از نقطه ديد خاتون (مهـناز افشار) كه شب هـنگام افتان و خيزان در جستجوى پناهـگاهـى به سينمائى نزديك ميشود و چون به روبرويش نگاهـى مى اندازد، از ديد أو تصوير به نئون روشن و بزرگ سينما متروپل نزديك ميشود كه زير باران ميدرخشد.اين نما يكى دو سئوال در ذهـن بيننده ايجاد ميكند. مگر نه اينكه سينما تعطيل است و به يك انبارى تبديل شده ، پس چرا نئون سينما روشن است؟ حالا روشن است، چرا اين نئون هـيچ تناسبى با ساختمان حقير و فكسنى سينما ندارد و اينقدر بزرگ بنظر ميرسد؟ جواب هـر دو سئوال ، يكى ست. فيلمساز واقعيت موجود را تصوير نميكند. نماى او آرمان دارد. در حقيقت از نقطه نظر كيميائى، نئون سينما بايد روشن باشد و بايد بزرگ و درخشنده بنظر بيايد. به هـمين خاطر اين نما بنظرم قلدر و بسيار جذاب آمد و شايد بتوان از آن بعنوان كليدى براى درك لحظه هـائى از فيلمهـاى كيميائى كه بنظر قدرى نا مأنوس ميايند، استفاده كرد. كيميائى جهـان مورد علاقه خودش را پيش روى ما ميگذارد، نه آنچه كه واقعاً وجود دارد و اينكار را با سرسختى و پافشارى كامل انجام ميدهـد.
فرزاد مؤتمن | به بهـانه سالگرد تولد آقاى مسعود كيميائى :
 يكى از خاطره انگيز ترين يا بياد ماندنى ترين نماهـاى سين...
51
1399/05/07