- تو بُحبوحه ی جنگ، یه پیکانِ ۵۴ قهوه ایِ شماره ملایر شبونه خونه خداخواس رو زد. خیلی دوچرخه و موتور رفته بود تو دیوار خونه خداخواس ولی ماشین نخستین بار بود. خونه ش ضربه گیر محل بود، تهِ یه شیبی، سرِ یه پیچی. راننده ملایری وقتی از ماشین پیاده شد، تو اتاق علو بود! یعنی پیکان تا قنداق رفته بود داخل. ترکه ای بود و میلرزید. بی اختیار گفت: السلام علیک یا غریب الغربا. عکس دسته جمعیِ خداخواس و کَل فاطمه(ننه ی علو) و بچه هاش جلو گنبد امام رضا را دیده بود. رفت گنبدِ توی عکس که معلوم نبود پرده ی نقاشی کدام عکاسخونه ی کوچه پس کوچه های مشهد بود را ماچ کرد. سالها بعد، خیلی سال بعد، آگاه شدم که ملایرمَرد، نشئه بوده است آنروز! خلاصه خوابوندنش تو یه اتاق سالمی ولی اوقد میلرزید که کل فاطمه تو پارچ اُو قند درست کرد برد دادش. بماند که ساعاتی بعد قندش جا اومد اسهال زدش زمین. کریمو رفت زنجیر آورد بزندش که خداخواس مچش گرفت کشیدش کنار گفت: برو دستش ماچ کن کره خر...ئی رحمته...ئی پیکانِ خدان. فردا بیمه از طرف دولت میاد خرج همه ش میدتمون. هر چی خراب شده باشه نوشو میخره. دیوارا هم رنگ روغن میزنن. بعد خودش به عنوان اولین ایمان آورنده به فرستاده ی خداوند، یکتنه دست کرد زیر یخچال ارجِ مال صد و هفتاد سال پیشِ گوشه ی گاراژ و برد انداختش جلو پیکان. کمی سنگ و بلوک چید دورش و گچ هم پاشید روش. یعنی بیمه جان! پیکان ئی بلا سرش آورده. غلامو موتور قایقشو هر جا برده بود گفته بودن خاک بریز توش بکُنش گلدون. ئی دیگه کار نمیکنه. دوید رفت آورد انداختش کنار یخچالِ پدر! حمیدو یه میز پینگ پنگ شکسته ای آورد انداخت داخل اتاق. علو اومد در خونه مون نصف شو. گفت احسانو دلوم یه سونی دوبانده میخواد. کمکم میکنی؟ علو عاشق خوندن بود. ته صدا هم داشت. همیشه از تو خلا یا حموم خونه شون صدای خوندنش میومد. همه چیای سر صف مدرسه رو علو میخوند. علو یه ضبطی داشت مال آغازین روزهای دستیابی بشر به فنون حبس صدا روی نوار مغناطیس. وقتی گوش میدادی انگار هایده یا دلکش نشسته بودن رو قطار باری و میخوندن. تمام نوار تلق تلق میکرد! گفتم: مو چه کمکی بکنوم؟ گفت: وقتی اومدن پرسیدن ضبطت چه بوده، اگه مو بگم سونی دوبانده، تو میای بعنوان شاهد؟ گفتم: ها! نمیام؟ گفت: خو خوبن. شدین دوازده نفر‌! بعد ضبط آیوایِ پکیده رو نهاد رو زانوش و مث کُماچ از وسط نصفش کرد! -ادامه داره.
احسان عبدی‌پور | -
تو بُحبوحه ی جنگ، یه پیکانِ ۵۴ قهوه ایِ شماره ملایر شبونه خونه خداخواس رو زد. 
خیلی دوچرخه و موتو...
118
1398/11/13