خودت برام گفتی که نوعروس بودی وتو یه اطاق که از خدابیامرز زهرا خانم اجاره کرده بودید با همسرت زندگی میکردی با مختصر جهیزیه ات که اندازه اون یه اطاق کوچک بود .میگفتی همسرت مردی زحمتکش بود روزها میرفت سر کار وشبها خانه ای برای تو می ساخت ، برای تو که پا به ماه بودی ونوه حاج عبدالله وشوهرت می خواست خانه ای داشته باشی در خورت .اونسال عید برف سنگینی اومده بود، نزدیک اذان صبح بود که فارغ شدی ومن به دنیا آمدم، فرزند اولت وتومادرشدی . وپاهایت شد گهواره من وشانه هایت مکانی امن برایم در هنگام روز که مشغول کار بودی وچشمانت همیشه ناظر بزرگ شدنم ونگران وامیدوار به فردای بی نشانه ام . مادرم امروز زادروز من است وروز مادر شدنت . مادر جانم ، عشق زندگی ام روزت مبارک .کاش میتوانستم جوانی ات را هدیه ات کنم . کاش توان پاهایت ، راستی قامتت،نور چشمانت را هدیه ات میکردم ، اما باز توئی که هدیه میکنی ومیبخشی بی هیچ منت وانتظاری . ای امن ترین اغوش دنیا مادر مهربانم روزت مبارک.#تولد#زادروز#مادر#زندگی#مینا_نوروزی فرد