به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: عباس کیارستمی
رای کاربر: 4
سازمان بهداشت جهانی وابسته به سازمان ملل از یک گروه فیلمسازی ایرانی دعوت میکند تا در مورد کودکان بازمانده از دوران جنگ داخلی کشور اوگاندا و همینطور کودکان بازمانده از پدر و مادرهای مبتلا به ایدز فیلمی را تهیه کنند....
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 4
لطیف، کارگر جوان آذری، همراه دیگر هم ولایتیهای خود در کنار عدهای کارگر افغان، در یکی از برجهای در حال ساخت شهر تهران کار میکند. سقوط نجف (یکی از کارگران افغانی) از طبقه دوم، موجب میشود پسر او رحمت، برای تأمین معاش خانواده، جای پدر را بگیرد؛ امّا به دلیل جثّه ضعیفش، مسئولیت خرید غذا و کارهای آشپ...
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
رای کاربر: 4
رضا و سیاوش دو دوست قدیمی پس از سه سال بطور اتفاقی همدیگر را ملاقات کرده و به ویلای سیاوش واقع در شمال کشور می روند...
کارگردان: خسرو معصومی
رای کاربر: 4
خواننده جوانی در صدد ارائه نخستین آلبوم موسیقی خود است اما تلاش او و نامزدش به جایی نمی رسد و حتی برای گرفتن مجوز هم موفق نمیشود. تا اینکه یاسمن وارد زندگی او می شود و…
کارگردان: علی شاهحاتمی
رای کاربر: 4
پس از پایان جنگ چند نوجوان به دنبال جمع آوری باقی مانده های ابزار و ادوات جنگ هستند
کارگردان: محمدعلی طالبی
رای کاربر: 4
داستان فیلم تو آزادی در مورد محسن قادری و سهراب در زمره مددجویان کانون اصلاح تربیت هستند که در آستانه آزادی می باشند ولی اولیای آنان برای تحویل گرفتنشان نیامدهاند چرا که سهراب اصلاً پدر و مادر ندارد و محسن هم که پدر دارد به دلیل نامعلومی از وی بیخبر است. مدیر کانون سعی میکند مسئله این دو مددجو را...
کارگردان: محمدرضا رحمانی
رای کاربر: 4
مردی چاهی می کند و سعی می کند تا به نحوی مردم را از تشنگی نجات دهد...
کارگردان: مجید برزگر
رای کاربر: 4
دختری پس از تصادف با ماشین در کنار دهکده ای چمدانش را بر میدارد و در میان مه شروع به راه رفتن می کند...
کارگردان: محمود کلاری
رای کاربر: 4
کارگردانی از سینمای ایران که جهت نمایش آخرین فیلمش در جشنوارهی بینالمللی فیلم ماردل پلاتا عازم کشور آرژانتین است. او قبل از حرکت ملاقات با بازیگر پیر فیلم قبلی خود دارد و پس از آن مسافرت عجیب خود را آغاز میکند و...
کارگردان: رخشان بنیاعتماد
رای کاربر: 4
طوبی کارگری است که در کارخانه ریسندگی کار می کند. وی زنی دردکشیده است که با آن گریمِ عالی صورتش درست شبیه زنان فداکار و مادران مهربان شده است. او هر روز نخها و کلافها را در کارخانه جا به جا می کند و گویی با کلاف سر در گم زندگیش درگیر می شود و تلاش می کند تا مانع فروش خانه محقرشان، توسط شوهرش بشود. ...