به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: حسین نمازی
رای کاربر: 1
روایتگر عشقی نامتجانس است، عشقی که جنس آن با عشقهای متعارف فرق میکند، عشق یک دختر عرب به یک پسر ایرانی که به لحاظ خلقیات، خانواده، فرهنگ و زبان با هم تفاوت دارند اما به هم علاقهمند میشوند.
کارگردان: محمد حجت ذیجودی
رای کاربر: 1
روایتگر زندگی تعدادی از شهروندان تهرانی است که در یک مجتمع مسکونی گرد هم آمدهاند تا زندگی مسالمت آمیز در محیط آپارتمانی را تجربه کنند اما مشکلات ریز و درشت و سلیقههای شخصی برخی از ساکنین آرامش را از همه اهالی مجتمع سلب کرده است.
کارگردان: امید نیاز
رای کاربر: 1
این فیلم درباره اردشیر مشکین ثروتمندترین مرد دنیاست که برای اموال خود به دنبال نوه گم شده خود عزیز میگردد و در این حین و بین، زندگی او و اطرافیانش دستخوش اتفاقات عجیبی میشود.
کارگردان: سید حمیدرضا رفائی
رای کاربر: 1
سرباز وظیفه کریم عبدی در تلاش است، مقابل سرنوشت اجباری بایستد ولی ...
کارگردان: تینا پاکروان
رای کاربر: 1
با کلمات زیر جمله بسازید: (دو نمره) موسیوی فرانسوی، تابلوی نقاشی، استندآپ کمدی، اینستاگرام، فحش رکیک، هاهاها، پیرزن موتورسوارِ تکچرخزن، داف وطنی، عشق خارجی، خونه مادربزرگه، درود بر شرف آریاییت !
کارگردان: امیر پورکیان
رای کاربر: 1
سریال «ممنوعه»، داستان سه نسل را به صورت همزمان و پیوسته روایت میکند، از دغدغههای امروز جوانان تا آسیب مسائل روز خانوادگی و اجتماعی...
کارگردان: علیرضا محمودزاده
رای کاربر: 1
خانواده آمپول چی که تولیدکننده آمپول هستند با وحشت فرزندانشان از آمپول مواجه می شوند ولی درنهایت ورزش فوتبال و انتخاب برای ردههای قهرمانی به کمک فرزندانشان میآید.
کارگردان: سامان مقدم
رای کاربر: 1
داستان با ازدواج «رویا» و «ارژنگ صنوبر» آغاز میشود و در مسیر زندگی مشترکشان ماجراهایی برای آنها به وقوع میپیوندد...
کارگردان: محمد اسد نیا
رای کاربر: 1
وقتی مسافر محترمی از خارج از کشور مهمان شماست و شما برای حفظ آبرو حاضر به انجام هر کاری هستید، ماجراهای جالبی رخ میدهد…
کارگردان: مصطفی تقی زاده
رای کاربر: 1
آدمهای عجیبی هستیم... امروزمون با فردا خیلی فرق میکنه...
کارگردان: حسن فتحی
رای کاربر: 1
روایت عشق دو جوان به نام «فرهاد» و «شهرزاد» در کوران حوادث کودتای 28 مرداد سال 1332 در تهران است...
کارگردان: فرزاد مؤتمن
رای کاربر: 1
صبح است، مادری سراسیمه وارد کلانتری میشود و به افسر نگهبان میگوید دختر جوانش، سحر، دیشب به خانه بازنگشته است...