به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: کیانوش عیاری
رای کاربر: 6
اتومبیل یک مهاجر جنگی آبادانی مقیم تهران به سرقت برده میشود. او همراه با پسرش جستجوی نومیدکننده را برای یافتن تنها داراییش آغاز میکند. در نیمهی راه با مردی آشنا میشود که به اقتضای حرفهاش میتواند او را در ردیابی اتومبیل مسروقه کمک کند. طی این جستجو، «برنا» پسر مرد نیز در پی یافتن عینک گمشدهاش ...
کارگردان: اکبر صادقی
رای کاربر: 6
پاشا دختر شش ساله اش آلما را در منطقة مرزی شمال کشور گم می کند. با آغاز تحولات در شوروی یکی از آشنایان پاشا به نام یونس خبر می دهد که آلما را در آذربایجان شوروی دیده اند و او به جرم فعالیت ضد کمونیستی دستگیر و به اعدام محکوم شده است. و...
کارگردان: مهدی ودادی
رای کاربر: 6
یک فروند کشتی تجاری، ایران را به مقصد دوبی ترک میکند. سپس تغییر مسیر داده رهسپار اروپا، بندر هامبورگ، میشود. حضور یک فراری در کشتی و رابطهی او با «سهند»، پسر کاپیتان، حوادثی را در پی میآورد. «سهند» که شیفتهی شخصیت کتاب «افسانهی بیموک» است، فراری را روح «بیموک» میداند. در بندر هامبورگ خبر فرار...
کارگردان: حسن قلیزاده
رای کاربر: 6
در دوران اشغال ایران توسط متفقین «کاترین» بازیگر روسی تماشاخانه ی اطلس قرار است بستهای مرموز را با خود از ایران خارج کند، اما طی حادثهای کشته میشود. «عطوفتی» صاحب تماشاخانه که طرفدار انگلیسیها است با گروهی دیگر در پی به دست آوردن آن بستهی مرموز هستند که حال در اختیار «وصالی» مدیر داخلی تماشاخان...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
رای کاربر: 6
قصهی اول: جدول ضرب - «مجید» ریاضیاش ضعیف است. دبیر ریاضی جدول ضرب را با تسبیح از او میپرسد. برای «مجید» تسبیح کابوس میشود. «مجید» در جستجوی راهی است که از این کابوس خلاص شود، اما بیشتر به مخمصه میافتد... قصهی دوم: تشویق - «مجید» یکبار از ریاضی چهارده میگیرد. آقای ناظم میخواهد سر صف دربارهی...
کارگردان: فرامرز صدیقی
رای کاربر: 6
«مرتضی جوادی» مأمور تجسس و عملیات ادارهی مبارزه با مواد مخدر است. «اکرم» همسرش از مخاطرات شغل شوهرش آگاه است و به همین جهت میکوشد رضایت او را به تغییر شغل جلب کند. «جوادی» در یک مأموریت برای کشف و انهدام یک شبکهی قاچاق مواد مخدر موفق به دستگیری رابط شبکه میشود. رابط، آشنای دیرینه «جوادی» است و.....
کارگردان: مهدی صباغزاده
رای کاربر: 6
در سالهای 1320 تا 1330 مهاجران بسیاری برای کار در کمپانی نفت جنوب راهی آن منطقه میشوند. «کرامت» و «طلعت» نیز به امید زندگی بهتر روانهی جنوب میشوند. اما «طلعت» به بیماری جزام مبتلا میشود و «کرامت» اجباراً در حاشیهی شهر قهوهخانهای دایر میکند. مأموران ادارهی بهداشت و راهزنان بومی لحظهای آن د...