حواشی «آناهیتا همتی» (10 حاشیه)

كتاب‌هاي نويسنده‌اي به نام «جوي‌فيلدينگ» را خيلي دوست دارد و مطالعه كتاب‌هاي اين نويسنده خيلي روي وی تاثير مي‌گذارد.
تا به حال فرد ايده‌آلم را پيدا نكرده‌ام و معتقدم كه ازدواج كردن در سن كم خطرناك است. صبر كردم بزرگتر و عاقل‌تر شوم، از وقتي هم كه بزرگ و عاقل شدم از بس مي‌بينم همه آنهايي كه شتاب‎زده ازدواج مي‌كنند، طلاق مي‌گيرند، بيشتر دقت مي‌كنم.
وی غذاهایی را که خيلي خوب و خوشمزه درست مي‌كند غذاهاي چيني و ايتاليايي است.

زندگي‌ام را براساس اين جور چيزها تنظيم نمي‌كنم اما آن چيزي كه در مورد خودم خواندم يكسري نكاتش درست بود و به خودم مي‌خورد. مثلا مردادي‌ها اگر دلشان بخواهد كاري بكنند حتما مي‌كنند.

«سيندرلا»، «سفيدبرفي»، «خانواده دكتر ارنست»، «مهاجران» از قهرمانان دوران کودکی من هستند. البته هنوز كارتون‌هاي خوب را نگاه مي‌كنم. فيلم «برباد رفته» هم خيلي روي من تاثير گذاشت.
همتی باعث حضور هديه در سينما شد و تلفن وی را به آقاي مهرجويي داد.
دستيار آقاي مهرجويي با من تماس گرفت كه براي بازي در فيلم «ليلا» به دفترشان بروم در آنجا دستيار مهرجويي كه نامش يادم نيست به من گفت دختري هست در اكباتان به نام هديه او را مي‌شناسي؟ گفتم بله گفت شماره‌اش را مي‌خواهيم تا دعوتش كنيم براي بازي در اين فيلم بعد از آن من از هديه تهرانی اجازه گرفتم و شماره‌اش را دادم.
آناهیتا می‎گوید: با هديه تهراني در يك مدرسه درس مي‌خواندم هديه هم خيلي شيطان بود درست مثل من. نصف بچه‌هاي مدرسه‎ی ما شيطان بودند. نام مدرسه‌مان ايرج رستمي معروف به هتل رستمي بود.

خيلي كوچك بودم كه با پدر و مادرم رفتم تئاتر «كچل كفتر باز» را ديدم و چون همه كتاب‌هاي صمد بهرنگي را حفظ بودم از ديدن آن خيلي لذت بردم.
وحشتناك شيطان بودم. به همين خاطر دست و پايم شكست، كتفم در رفت در مدرسه هم به‌ جز شيطنت كار ديگري نمي‌كردم، از باباي مدرسه تا مدير و ناظم مرا به نام كوچك صدا مي‌كردند. مثلا سوم راهنمايي در زنگ تفريح آنقدر بچه‌ها را با شلنگ آب خيس كردم كه مدير از پشت بلندگو گفت آناهيتا ديگه بسه.
درسم خيلي خوب بود. سركلاس هر چه معلم مي‌گفت، ياد مي‌گرفتم. زمين‌شناسي را خيلي دوست داشتم به طوري كه سركلاس زمين‌شناسي وقتي كه معلم درس مي‌داد 6 ‌دانگ حواسم به او بود. در كلاس آنقدر خوب اين درس را ياد مي‌گرفتم كه ديگه تو خونه نياز نبود درس را مرور كنم. هنوز هم به برنامه‌هاي مستند تلويزيون كه مربوط به زمين‌شناسي باشد با علاقه زيادي نگاه مي‌كنم.
البته من علاقه‌ام بيشتر به تئاتر بود و دوست داشتم روزي بازيگر تئاتر شوم. هنوز كه هنوز است وقتي مي‌روم تئاتر مي‌بينم، قلبم مي‌لرزد و زماني هم كه نمايش تمام مي‌شود و مي‌خواهم بلند شوم تمام زانوهايم جيرينگ جيرينگ مي‌كند. حس خيلي خوبي است و آدم هيچ‎وقت اين حس را در سينما و تلويزيون ندارد.
در سال (۱۳۸۷) تصاویری منتسب به آناهیتا همتی توسط بلوتوث تکثیر شد که براساس گفته‌های ماموران اداره‎ی تشخیص هویت پلیس آگاهی ساختگی است. همتی پس از انتشار این تصاویر از مردم خواست که افرادی که این بلوتوث را ساختند به پلیس معرفی کنند.