حواشی «مسعود کیمیایی» (14 حاشیه)

گفته می‌شود کیمیایی با نام مستعار نصرت فرزانه برای اولین آلبوم گوگوش بعد از خروج از ایران، یعنی آلبوم «زرتشت» ترانه‌سرایی کرد. خروج گوگوش از کشور و به دنبال آن تور کنسرت‌های گوگوش جنجال‌های زیادی را به دنبال داشت ولی آنچه که همگان بر آن اتفاق نظر دارند نقش کیمیایی در خارج شدن گوگوش از کشور و شکستن سکوت ۲۰ ساله‎ی اوست.
شایعات زیادی درباره‎ی همکاری کیمیایی با سعید امامی وجود داشت که وی آنها را تکذیب کرد و تلویحاً سینا مطلبی را عامل انتشار آن دانست.
وی یکی از آثار تئاتر خود به نام «شب روشن» را هم مدعی است که از الهامات صادق هدایت ساخته‎است محمدعلی سپانلو در این باره گفته‎است این حرف آقای کیمیایی کذب محض است، آقای کیمیایی در آن زمان هیچ شهرتی نداشت که بخواهد با این جمع همراه باشد. وی اولین فیلمش را در سال (۱۳۴۷) ساخت، در حالی‌ که فروغ در سال (۱۳۴۵) از دنیا رفت. حالا می‌گوید شخص دیگری هم بوده که شریک جرم پیدا کند؟ وی در زمان مرگ فروغ جوانکی بیش نبود و گذشته از این، مگر می‎شود با مرده محرم شد؟ مگر مادر فروغ می‎گذاشت چنین اتفاقی رخ بدهد؟ این حرف‎ها دروغ است و من نمی‎دانم هدف کیمیایی از زدن این حرف‎ها چیست.
مسعود کیمایی مدعی شد که جنازه‎ی فروغ فرخزاد را پس از جاری شدن صیغه برای محرم شدن به وی شسته‎است. همچنین ادعا کرده‎است که با صادق هدایت رابطه داشته‎است. پوران فرخزاد، خواهر فروغ فرخزاد در پاسخ گفته‎است که آقای کیمیایی اصلاً در آن مراسم حضور نداشته‎است و جهانگیر هدایت نیز اشاره کرده‎است که در زمان خودکشی صادق هدایت آقای کیمایی تنها ده سال سن داشته‎است. فرج سرکوهی نیز ادعای مسعود کیمایی مبنی بر این که با امیرپرویز پویان بحث و گفتگو داشته‎است را توهمی بیش ندانسته‎است.
کیمیایی به شدت به زادگاه خود تهران علاقه‌مند و وابسته‎است. این وابستگی از آثار سینمایی وی مقالاتش در جراید به ویژه در روزنامه همشهری و مصاحبه‌هایش آشکار است. وی در پنجمین جشنواره‎ی فیلم شهر شب گفت: «خوشحالم که از شهرم، از تهران جایزه می‌گیرم»
کیمیایی پیش از انقلاب به عنوان یک فیلم‎ساز مردمی و گاهی سیاسی شناخته شد. وی پس از انقلاب هم سعی در نشان دادن مشکلات سیاسی-اجتماعی ایران داشت که هیچ‎گاه به توفیق پیش از انقلاب خود دست نیافت و اکثر فیلم‌هایش هیچ‎وقت موفقیت فیلم‌های گذشته‎اش نظیر: «گوزن‌ها»، «خاک» و... را تجربه نکردند ولی در تمام این سال‎ها، از جنجال موج‎نو در سینما با فیلم «قیصر» سروصدای فیلم «گوزن‌ها» و آتش گرفتن سینما رکس آبادان گرفته تا توقیف فیلم «خط قرمز»، جنجال ازدواج با گوگوش و... همواره موضوع بحث بوده‌است. به ویژه پس از انقلاب که انتقاد از فیلم‌هایش فزونی یافته‌است. البته کیمیایی معتقد است منتقدان به جای فیلم‌هایش خود وی را نقد می‌کنند و مشکل اصلی آنها با زندگی شخصی اوست.
بارزترین توانایی کیمیایی در فیلمنامه‌هایش دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های خاص اوست. کیمیایی زبان عامیانه (کوچه و بازار) را به خوبی می‌شناسد و در ایجاد ضرباهنگ مناسب برای ادای آنها مهارت زیادی دارد.
به‌ همراه علی حاتمی، کیمیایی را نیز باید خالق بخش عمده‌ای از مشهورترین دیالوگ‌های تاریخ سینمایی دانست. از آن جمله‌اند گفتارهای ناصر ملک‎مطیعی در فیلم «قیصر» و «قریبیان» و وثوقی در فیلم «گوزن‌ها» اشاره کرد.
می‌توان گفت پیام قهرمانان فیلم‎های کیمیایی در چند دیالوگ مهم و منحصر به فرد در لابلای فیلم آشکار می‌شود. پیامی که آرمان‎های ناب ایرانی را به تصویر می‌کشد.
بخش مهمی از جذابیت فیلم‌های کیمیایی مربوط به خلق شخصیتی اسطوره‌وار دارد. قهرمانی که در قلب اجتماع مبارزه می‌کند و از بین می‌رود، تا جهان خواسته‎ی خود را بسازد و در این رهگذار است که تبدیل به یک اسطوره می‌شود.
تِم اغلب فیلم‌های کیمیایی را باورها و ارزش‌هایی می‌سازد که یا از بین رفته و یا کمرنگ شده‌اند. کیمیایی از جوانمردی، غیرت و رفاقت تا سر حد مرگ قصه می‌گوید و قهرمانانش را با این صفات در بستر جامعه‎ی امروزی با مشکلات سیاسی اجتماعی درگیر می‌کند تا از ارزش‌های خود دفاع کنند. ارزش‌هایی که مردم عامه‌پسند ممکن است دوستشان داشته باشند ولی با زندگی مدرن در تناقض می‌باشند. نقد این‎گونه داد ستاندن که حتی گاهی به قیمت گذشت از هنجارها است، موضوع مهمترین چالش منتقدان کیمیایی را تشکیل می‌دهد. آنها بر این باوراند که این روایت‌گری چیزی جز پافشاری لجوجانه‎ی کیمیایی بر پنداری غلط ناست.
فیلم «جرم» در سال (۱۳۸۹) برای کیمیایی اولین جایزه‎ی سینمایی از جشنواره‎ی فیلم فجر را به ارمغان آورد. وی در مراسم افتتاحیه و اختتامیه با سخنانی کنایه‌آمیز از این که پس از ۳۰ سال به یاد وی افتاده‌اند گلایه کرد و در مراسم اختتامیه درحالی که با پسرش برای دریافت جایزه‎ی بهترین فیلم به روی صحنه رفته بود تأکید کرد که فیلم سازی مستقل است و به جایی وابسته نیست.
فیلم «تیغ و ابریشم» در سال (۱۳۶۴) و سرب در سال (۱۳۶۷) نیز با با سبک سیاسی و عقیده‌ای توسط کیمیایی ساخته شد که اثر قابل توجه است. «اعتراض» در سال (۱۳۷۸) با دست مایه‌های سیاسی ساخته شد که دارای دیالوگ‌های ماندگار بود. کیمیایی همچنین برای نخستین‎بار در سال (۱۳۸۲) در فیلم مستند «هشتصد قدم در لاله‌زار» ساخته‎ی امید شریف موسوی، مقابل دوربین قرار گرفت و راوی اصلی این فیلم درباره‎ی خیابان مشهور طهران قدیم یعنی '"لاله زار"' شد که همواره در اغلب فیلم‎های ساخته‎ی خودش و حتی رمانش نیز دلبستگی بسیار خود را به آن ابراز کرده‎است.
در سال (۱۳۶۱) فیلم خط قرمز را با بازی سعید راد کارگردانی کرد، این فیلم توقیف شد و به جز یک‎‌بار نمایش در جشنواره‎ی فیلم فجر دیگر هرگز نمایش داده نشد.
سال (۱۳۴۸) به دلیل نمایش دو فیلم «گاو» داریوش مهرجویی و «قیصر» از نگاه مورّخین، نقطه‎ی عطفی در تاریخ سینمای ایران محسوب می‌شود. هر دو فیلم به سهم خود شالوده‎ی موج نوی سینمای ایران را البته در رویکردهایی متفاوت تشکیل می‌دهند. کیمیایی در فیلم‌های بعدیش مانند «رضا موتوری» و «داش‌آکل» با تکرارِ مایه‌های عصیان فردی در برابر ارزش‌های اجتماعی رویه‎ی گذشته را ادامه می‌دهد. رویکردی که علی‌رغم تبلیغ خصلت‌های انسانی و جوانمردی از دیدگاه بسیاری به مسیر دیگری افتاده و مُبَلّغ قانون‌ستیزی و ضد ارزش‌ها می‌شود. در فیلم بعدی‌اش «بلوچ» به استفاده از سکس و پرده‌دری، محکوم می‌شود و سال بعد با بهره‌برداری از جایگاه ادبی کتاب «آوسنه بابا سبحان» از محمود دولت‌آبادی، دست به ساختن «خاک» می‌زند.
کیمیایی اولین فیلمش «بیگانه بیا» را در سال (۱۳۴۷) و با تم جوان هوس‌باز و دختر فریب خورده در خانواده‌ای مرفه می‌سازد، که از ساختار مستحکمی برخوردار نیست و اقبال چندانی نیز در گیشه پیدا نمی‌کند. یک سال بعد قیصر وضع را تغییر می‌دهد. قیصر گرچه در نمایش اول خود در میان عامه‎ی مردم مورد پسند واقع نمی‌شود، اما در اکران دوم رکورد فروش را می‌شکند. قیصر به یک سمبل تبدیل می‌شود و داستانش هم به یک ژانر انتقام شخصی. اتفاقی که تا آن زمان در سینمای ایران کمتر رخ داده بود، اما کیمیایی با استفاده از همان فرمول‌های آشنای فیلم‎فارسی فیلمی غیرعادی می‌سازد که هم مخاطب را جذب می‌کند وهم به منتقدان نوید یک سینمای نوین را می‌دهد. بدینسان، قهرمان فیلم با بازی بهروز وثوقی به مردم معرفی می‌شود که ریشه در تاریخ و جغرافیای ایران دارد و مُبَلّغ نوعی انتقام فردی است که به مذاق ایرانیان ناموس پرست آن سال‌ها خوشایند می‌نماید.