. جمعه نوشته من این بار برای سال کروناست. سالی که نکو نبودنش از بهارش پیدا یود. بهاری که جهانی را خانه نشین کرد. اصلا سالی که نفس کشیدن بی ماسک ممنوع باشد برای چندین نسل نوبر بود. سال کرونا. سال رفتن ها و مردن ها . سال سقوط ارزش پول ملی. سال مرگ صدای ایران. سال فقر. گشنگی. بیکاری. سال نگرانی. سال حذف شدن ها،خط خوردن ها، تبدیل به آگهی شدن در صفحات اینستاگرام. سالی که نو نبود. کهنه بود. شبیه سال آنفولانزای اسپانیایی پر از ترس بود و هراس. حاضر غایب کردن های هر روزمان عین روزهای جنگ و موشک باران که کی هست و کی نه. هر روز غمگینمان کرد. بسیاری رفتند که نباید. که زود بود که حیف بودند. همه چیز از خاکستری به سیاه می رفت و رنگ نقشه ایران ما در جهان از سفیدی به سرخی به سرخ تیره به سیاهی . دلم گرفت و قلمم بغضش شکست. نه قرار من این نبود. قرار من این بود جمعه نوشته من در مدح زیبایی باشد و جاودانگی نه تلخی نه سیاهی. جمعه نوشته من این بار در تمجید سال طبیعت است و حیوانات رها که با حذف هر انسان نفس شان چاق می شود و به شهرهایی که زمانی پناهگاهشان در طبیعت بوده برمی گردند. سال کرونا شاید سال تحویل نسل بدتر از دایناسورها، انسان، باشد به طبیعت. جمعه نوشته من برای شماست برای ما. امروز تا فردا دیگر نه دست من است نه شما فعلا تا اطلاع ثانوی دست دشمن نامرئی است به نام کرونا. خیلی زود، دیر خواهد بود. امروز را دریابید. امروز عشق بورزید. امروز شاد باشید .شاید فردا یکی از ما نباشد. جمعه نوشته من برای ماست. #تینا_پاکروان #جمعه_نوشته #کرونا #انسان #حیوان #طبیعت
110
1399/08/09