"علی" برای به دست آوردن پولی که بتواند مراسمی برای عروسی پسرش "رضا" ترتیب دهد تصمیم میگیرد برای "قادر" و همکارانش مقداری عروئین حمل کند. علی هنگام انتقال هروئین با دیدن پلیس به گمان اینکه در تعقیب او هستند، هروئینها را به باد میسپارد. قادر و همکارانش حرفهای علی را باور ندارند و او را به قتل میرسانند. رضا از پلیس برای دستگیری قاتلین پدرش استمداد میجوید. پلیس بدواٌ از رضا میخواهد که وارد باند بشود و سپس یک افسر را به عنوان خریدار به باند معرفی میکنند و در جریان مبادله جنس و پول، قاچاقچیان که به محاصره پلیس درآمده و دستگیر میشوند و قادر که قصد فرار دارد به قتل میرسد.