«اشرف» با کمک پسرش «قباد» برادر خود را از بین میبرد تا به ثروت او دست یابد. برای دستیابی به ثروت، «امیر» تنها فرزند آن مرد نیز باید از سر راه برداشته شود. آنها ترتیب این کار را میدهند و اتومبیل «امیر» در درهای سقوط میکند و با سرنشینش در آتش میسوزد. عصر همان روز، زمانی که توطئهگران بر سر تقسیم ثروت به بحث نشستهاند، ناگهان زنگ تلفن به صدا درمیآید و...