وقتی  که زندگی من دیگر چیزی نبود ، هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم، باید،باید،باید یک پنجره برای من کافیست یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت اکنون نهالِ گردو آنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگ های جوانش معنی کند از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را آیا زمین که زیر پای تو می لرزد تنهاتر از تو نیست ؟ این انفجارهای  پیاپی، و ابرهاى مسموم ، آیا طنین آیه های مقدس هستند؟ ای دوست، ای برادر ، ای همخون وقتی به ماه رسیدی تاریخ قتل عام گل ها را بنویس همیشه خواب ها از ارتفاع ساده لوحی خود پرت می شوند و می میرند ~~~ حرفی به من بزن آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد؟ حرفی به من بزن من در پناه پنجره ام با آفتاب رابطه دارم ~بخشهايي از شعر " پنجره" از فروغ فرخزاد
پردیس احمدیه | وقتی  که زندگی من دیگر چیزی نبود ، هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم،
باید،باید،باید
یک پنج...
51
1396/12/05