حواشی «هوشنگ مرادی‌کرمانی» (7 حاشیه)

در تاریخ 3 مهرماه (1390) مصادف با آغاز سال تحصیلی، "هوشنگ مرادی کرمانی" مدرسه‌ای را با نام خود در شهر کرمان افتتاح کرد. وی در این افتتاحیه گفت: «امروز روز بزرگی برای من است زیرا محبتی به من شده‎است که بسیاری آرزوی آن را دارند». همچنین در سال (1381) نیز نام او بر روی مدرسه‌ "اوحدالدین" در روستای سیرچ که پنج سال در آن درس خوانده بود، گذاشته شد.
یکی از عناصر برجسته و تأثیرگذار در آثار هوشنگ مرادی‎کرمانی، طنز است. وی طنز را به دنیای کودکان و نوجوانان آورده‎است. مرادی با بیانی ساده و روان، با بهره‌گیری از شیوه‌هایی مانند بزرگ‌نمایی، کوچک نمایی، طنز موقعیت، طنز در گفتار، مبالغه و اغراق، تضاد و بازی‌های زبانی- بیانی، مقایسه و تشبیه و دیگر شیوه‌ها، توانسته آثاری برای نوجوانان ایران بیافریند بلکه قصه‌هایش، به دنیای کودکان و نوجوانان، خانه‌ها، مدرسه‌ها و کتابخانه‌های بسیاری از کشورهای جهان راه یافته‌اند. طنز ملایم و نسبتاً تلخ مرادی‎کرمانی، خواننده را به تفکر وا‌داشته و خنده را بر لبان او می‌نشاند.
در آثاری نظیر؛ «قصه‌های مجید»، «بچه‌های قالیباف خانه»، «داستان آن خمره»، «لبخند انار»، «مهمان مامان»، «مربای شیرین» و «تنور»، بیش از سایر آثار از زبان طنز استفاده شده‎است اما طنز در «قصه‌های مجید» با تنوع و فراوانی بیشتری به کار رفته و توانسته آن را از ناملایمات تلخ کودکی و نوجوانی "هوشنگ" به شکلی شیرین و جذاب جلوه دهد.
نویسنده‌ای که از نوشتن دردهایش لذت می‌برد:
مرادی کرمانی نویسنده‎ای است که معتقد است برای نوشتن خلق شده‎است و به همین دلیل می‌‏نویسد و ازنوشتن و دردهایش لذت می‌‏برد. وی با مرور خاطرات خود برای نوشتن رنج و عذاب زیادی را تحمل می‌‏کند اما می‎گوید: «برای من رنج نوشتن زیباترین رنج‌‏هاست. من به دنیا نیامده‌‏ام که برج بسازم یا رئیس‌جمهور شوم. من به دنیا آمده‌ام که نویسنده شوم. بهترین دوست من قلم و کاغذ است. زمانی که می‌‏نوشتم هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم آن‎قدر بزرگ شوم که دیگران برای من دست بزنند یا برای گفت‌وگو به دانشگاه دعوت شوم. مهم آن بود که خود را با نوشتن خالی می‌‏کردم و لذت می‌‏بردم.»
در فیلم سینمایی «تنور» ساخته‎ی فرهنگ خاتمی این‎بار قهرمان داستان دخترکی نه ساله است که در شرایطی در خانه تنها مانده و برای پدر خود می‌خواهد نان بپزد. او که نمی‌داند چگونه باید نان بپزد پیش ماه بی‎بی رفته و از او می‌خواهد درباره‎ی نان پختن به او انشا بگوید. این فیلم اقتباسی بر اساس کتاب «تنور» نوشته‎ی هوشنگ مرادی کرمانی در سال (1375) در روستایی در جنوب شهر کرمان تهیه گردید. این اثر در سیزدهمین جشنواره‎ی بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان فیلم منتخب هیئت داوران و دیپلم افتخار جشنواره را از آن خود ساخت.
شاید هوشنگ مرادی‎کرمانی تنها نویسنده‎ی ایرانی باشد که آثار سینمایی و تلویزیونی اقتباس‌شده از داستان‌هایش بیش‌تر به‌خاطر جنبه‌هایی متفاوت، آثاری قابل تأمل و شاخص از کار درآمده‌اند. مجموعه‎ی فیلم‌های تلویزیونی «قصه‌های مجید» که اولین این آثار است، به یکی از پرتماشاگرترین مجموعه‌های بعد از انقلاب تبدیل شد.
مرادی کرمانی درباره‎ی اثرپذیری‌اش از نویسندگان مطرح و علایقش به آثار سینمایی گفته‌‎است، عامیانه‌نویسی را از «صادق چوبک»، شاعرانه‌نویسی را از «ابراهیم گلستان»، ایجاز را از «ارنست همینگوی» و «گلستان» سعدی، احساس را از «صادق هدایت» و طنز را از «چخوف» و «دهخدا» آموخته در سینما از همه بیش‌تر به سینمای نئورئالیستی ایتالیا و ازجمله «دزد دوچرخه» (ویتوریو دسیکا) عشق می‌ورزد، از سینمای کلاسیک آمریکا «ماجرای نیمروز» (فرد زینه‌مان) را دوست دارد و در مورد سینمای ایران فیلم «مسافر» (امیر نادری) و «کودک و سرباز» (رضا میرکریمی) را دوست دارد؛ زیرا در این فیلم‌ها می‌توان آدم‌ها و فضای اصیل ایرانی را پیدا کرد.
استفاده از ضرب‌المثل‌ها و آداب و رسوم عامه، کاربرد واژگان محاوره‌ای و آمیختگی نظم و نثر، از دیگر ویژگی‌های آثار هوشنگ مرادی کرمانی هستند که در آخرین آثارش مانند«ماه شب چهارده»و«نه ترو نه خشک»هم دیده می‌شوند.
اولین جایزه‎ی نویسندگی‎اش به خاطر «بچه‌های قالیبافخانه» بود که در سال (۱۳۵۹) جایزه‎ی نقدی شورای کتاب کودک و جایزه‎ی جهانی اندرسن در سال (۱۹۸۶) را به وی اختصاص داد. این داستان سرگذشت کودکانی را بیان می‌کند که به خاطر وضع نابسامان زندگی خانواده مجبور بودند در سنین کودکی به قالیبافخانه‌ها بروند و در بدترین شرایط به کار بپردازند. در مورد نوشتن این داستان می‌گوید: «برای نوشتن این داستان ماه‌ها به کرمان رفتم و در کنار بافندگان قالی نشستم تا احساس آنها را به خوبی درک کنم». درک و لمس آنچه که می‌نویسد از خصوصیات نویسندگی کرمانی است که در تمام داستان‌های وی می‎توان احساس کرد. می‌توان گفت مرادی با تمام وجود می‌نویسد.