: . . ■ در فیلمی که همه‌ی کارش را ذهنی می‌کنی و نیمی از بار تهیه‌کننده را هم بر دوش داری و در دوره‌های ناپدید شدن تهیه کننده،‌ همه‌ی بار را... خب چنین پراکندگی بی‌حسابی زمان فیلمبرداری را کش می‌آورد و همه را خسته می‌کند. در "اهورابیشه" (هالیوود) یا در سینماآباد (چینه‌چیتا) همه‌ی محله را بازسازی می‌کنند و بهش می‌گویند "دکور". از چیز غریبی حرف می‌زنند به اسم "برنامه‌ریزی". از نعمت هرگز ندیده‌ی دیگری هم صحبت می‌کنند که "حمایت تهیه‌کننده" باشد از فیلمی که در آن کارگردان جان و اعتبارش را می‌گذارد. و از چیز حیاتی ناشناسی هم می‌گویند که "تمرکز" نام دارد و می‌گویند لازمه‌ی کار خلاقه است. من نداشته‌ام! آنها که داشته‌اند یا در خارجه دیده‌اند می‌گویند. ما هرچه خواستیم باید در فضایی غیرقابل پیش‌بینی می‌گرفتیم. در حالیکه نمی‌دانی فردا کجای شهری و در نتیجه کجای فیلمنامه‌ای؛ اصلا ابر است یا آفتاب یا هر دو یا هیچکدام؛ و اصلا فیلمبردار خواهی داشت یا نه؛ و دوربین می‌آورند یا نه؛ و بازیگران را خبر کرده‌اند و آنها می‌آیند یا بی‌خبر مانده‌اند یا ترجیح داده‌اند بی‌خبر بمانند؛ می‌روید به محل و نمی‌دانید چی در انتظار شماست؛ کدام همسایه یا مغازه‌دارانی می‌ریزند بیرون و جلوی کارتان را می‌گیرند. کدام پاسبان و گردنکشی حق و حساب می‌خواهد؛ و چند هزار بار برای سیل تماشاگران صحنه، گلو بدرانی که نخیر! فیلم ما آن طورها نیست و "آرتیسته" و "دختره" ندارد و همه را از خودت ناامید کنی!!! {خاطرات فیلم رگبار} ■ #بهرام_بیضایی . . . . کتاب گفتگو با بهرام بیضایی/ زاون قوکاسیان . . .
آیدا پناهنده | :
.
.
■ در فیلمی که همه‌ی کارش را ذهنی می‌کنی و نیمی از بار تهیه‌کننده را هم بر دوش داری و در دوره‌...
27
1399/03/16