. وقتی کرونا آمد فهمیدم دوست خوب یعنی جلال. از وقتی مجبور شدیم کمتر همدیگر را ببینیم، پیغام های جلال بیشتر شد. بیشتر روزها می پرسید”همه چی خوبه ؟.. رو به راهی؟” و من‌ جواب‌ می‌دادم ”مخلصتم ، عالی” جلال هم یک علامت پیروزی با دو تا گل می فرستاد . بعد از مدتی دیگر پیغام های جلال را باز نمی کردم چون می دانستم می‌خواهد حالم را بپرسد و حالم خوب بود . وقتی جلال زنگ می زد و می گفت “ نگرانت شدم ، یه هفته است پیغام های من را باز هم نکردی” از خجالت آب می شدم اما خیالم راحت بود که جلال هست، می دانستم همیشه هست و همین خیالم را راحت می کرد. گاهی برایش می نوشتم “جلال یه قراری بذاریم و همو ببینیم” و او جواب می داد “‌هر وقت بگی ، هر جا بگی” و من هیچوقت و هیچ جا را نمی گفتم چون جلال همیشه بود. چند روز پیش دیدم بیست و هفت پیغام باز نکرده از جلال دارم. پیغام ها را باز کردم. در پیغام های اول مثل همیشه حالم را پرسیده بود، بعد گفته بود که نگرانم شده است ، بعد همان جا تماس گرفته بود، بعد نوشته بود از بچه ها شنیده که حالم خوب است و خیالش راحت شده است. به جلال پیغام دادم “جلال جان نوکرتم و شرمنده ام ، به خدا خیلی درگیر بودم. خوبی؟ “ سه روز گذشت و جلال پیغامم را باز نکرد. الان نوشتم “جلال خواهش می کنم جواب بده ”...
سروش صحت | .
وقتی کرونا آمد فهمیدم دوست خوب یعنی جلال. از وقتی مجبور شدیم کمتر همدیگر را ببینیم، پیغام های جلا...
2،243
1399/08/17