"در ميان كارهـائى كه موتمن كارگردانى كرده ، اقتباسى از داستان كوتاه داستايوسكى ، شب هـاى روشن ، هـم به چشم ميخورد و در خداحافظى طولانى ميتوان احساس كرد كه اتمسفر نويسنده روسى با لحنى از فيلمهـاى كن لوچ ، ادغام شده است" اين بخشى ست از ريويوئى كه دبورا يانگ ، منتقد "هـاليوود ريپورتر" ، درباره "خداحافظى طولانى" نوشته ، فيلمى كه چند سال پيش آنرا كار كرده بودم. طبعاً هـر فيلمسازى با مطالعه نظرى مثبت بر روى فيلمش به وجد ميآيد، اما وقتى بياد مياورى كه خانم يانگ بر روى دهـهـا فيلم ايرانى مطلب نوشته و تقريباً هـمه آنهـا را ديدنى ارزيابى كرده و حضور آنهـا( از جمله هـمين فيلم) را در جشنواره هـا پيشنهـاد كرده، ديگر خودت را گول نميزنى و مثلاً دنبال اين نميگردى كه كجاى فيلمت ، بدون آنكه متوجه باشى، رنگى از داستايوسكى بخود گرفته (مگر هـر متهـم به قتلى راسكالنيكف است؟) و چگونه با لحنى از لوچ ادغام شده؟(مگر هـر فيلمى كه شخصيت اصلى آن كارگر است ، رابطه اى با لوچ به هـم زده؟) . بيشتر احساس ميكنى كه نويسنده اين مطلب "موظف" است يا "مأمور" است كه درباره فيلمهـاى ايرانى بنويسد و مثبت بنويسد. در شكلى خوشبينانه ميتوان او را نويسنده ليبرالى كه خود را ملزم به حمايت از فيلمهـاى كشورى در حال توسعه ميداند، فرض كرد.پس ديگر آنرا جدى نميگيرى. جملاتش بنظرت پرت و پلا ميايند، آنرا در جشنواره اى ديده( اين فيلم در هـفت ، هـشت جشنواره شركت كرد و از جشنواره اى در رومانى جايزه بهـترين فيلم را دريافت كرد) و بايد چيزى درباره آن مينوشته ، هـمين.شخصاً مطالعه مطلبى منفى از يك منتقد ايرانى را ترجيح ميدهـم. درست است كه ابتدا ممكن است حال خوبى نداشته باشد يا حتى عصبانيت كند ، اما پس از دو سه روز كه خشمت فروكش ميكند و دوباره سراغ مطلب را ميگيرى ، معمولاً با چند جمله كه به دردت ميخورد و به كارت ميايد، مواجه ميشوى ، اما مطلب خانم يانگ ، چرند كامل است. مهـم نيست كه فيلمت را تحويل گرفته، وقتى ميتوان اين تعريفهـا را جدى فرض كرد ، كه فضائى طبيعى بر توليد و اكران فيلم در سينماى كشور حاكم باشد .
فرزاد مؤتمن | "در ميان كارهـائى كه موتمن كارگردانى كرده ، اقتباسى از داستان كوتاه داستايوسكى ، شب هـاى روشن ، هـم...
55
1399/06/20