نمی‌دانم اسد عمود بر کیوان بود یا قمر در منزل مهر که راه ما به هم رسید ما نگران و بی‌قرار بودیم و تو آرام و صبور ویرانگری سلولی در محاق کالبد و اشک در چشم تو را دیدیم سلیس و روان از محابت و امکان مهار درد گفتی، به مقابله‌اش رفتی، سوزن و نخ بر بدن زدی و کار را تمام شده ندیدی پزشک بودی و تیماردار، نگران بودی و امید دادی، مداوا کردی و به عیادت آمدی نه پزشکی و جراحی که طبابت کردی ما سلامت عزیزی از عزیزانمان را از مسئولیت‌شناسی تو می‌دانیم، از سخاوت تو که بیماران را به چشم مروت می‌بینی و تیمارداری جان را بر علاج بدن اولویت می‌دهی #دکتر_مهرداد_بهلولی #پزشک #شرافت_پزشکی
سعید روستایی | نمی‌دانم اسد عمود بر کیوان بود یا قمر در منزل مهر که راه ما به هم رسید
ما نگران و بی‌قرار بودیم و ت...
286
1398/10/20