زمانی که یک سرهنگ دریایی به مردان خود دستور داد تا یک روستا را به قتل برسانند، آنها برای نجات گروگان ها فرستاده می شدند اما زمانی که آنها را متوجه شدند، تصمیم می گیرند که برخی از بازپرداخت را دریافت کنند. پس از بازگشت به ایالت ها سرهنگ می تواند به دادگاه برسد و توافق نامه ای را تقدیم کند که در آن همه اتهامات وی علیه او محسوب می شود و مردان او تخلیه می شوند و هر مزایایی را دریافت می کنند که حق دارند. اما ژنرال ریاست محاکمۀ خود را مجبور به موافقت با توافق نمیکند و این کتاب را در سرهنگ می اندازد و مردانش را بی شرمانه از بین می برد و تمام مزایای آن را از بین می برد. هنگامی که سرهنگ حمل می شود، مردانش او را بیرون می کنند. بعدها بعد از آن، ژنرال به یک موقعیت مهم دولت منصوب شد و به عنوان یک هواپیما به عنوان آخرین مأموریتش عمل می کرد. سرهنگ و مردانش نیز در هواپیما هستند. آنها هواپیما را می گیرند هنگامی که برج یاد می گیرد از انحراف یک مرد حکومتی وارد می شود و با یادگیری حضور سرهنگ در هواپیما یک تیم را برای دریافت در هواپیما در حالی که در حال پرواز است. هنگامی که آنها در حال دریافت، سرهنگ و مردان او آنها را پیدا کنید و آنها را بکشید به جز رهبر که اعتراف به مرده است. اکنون او تنها باید سرهنگ را متوقف کند و تنها کمک او، پرواز کننده است.