یک مرد جوان از زندان آزاد می شود سه زندانی دیگر که در آن همسالان او زندگی سیاسی و اجتماعی خود را با سه روش متفاوت توضیح می دهند: اول او را به عنوان پسر پدر ناشناخته و یک مادر لهستانی تعریف می کند که وقتی در زمان جنگ جهانی دوم مادرش کشته شد، سپس او به عنوان عامل زوریان بازداشت شده در حالی که جاسوسی بود، به ایران بازگشت. دوم، او را به عنوان عاشق یک زن لهستانی که همسر یک کارمند سفارت است تعریف می کند و از طریق گزارش شوهر دستگیر می شود. سومین مورد می گوید که او به کشور بازگشته است تا جواهرات همسرش را به دست آورد و به اشتباه دستگیر شود.