دکتر امیر علی زمانی که آزاده و جانباز شیمیایی است، در روستایی به طبابت میپردازد. عروس مش ابراهیم پس از مرگ شوهرش به عنوان پرستار نزد دکتر کار میکند. عده ای از اهالی روستا که در کارهای خلاف هستند، به دکتر تهمتهای ناروا زده و قصد دارند تا او را از روستا بیرون کنند. مش ابراهیم عروسش را از کار با دکتر برحذر میدارد. اما عروس مش ابراهیم واقعیت را برای مردم شرح میدهد و آنها را شرمنده میسازد.