بدال از یک روستای روستایی می آید تا ثبت نام در یک کالج در شهر شود. او با همکار همکار خود، تینا اوبرئوی ملاقات می کند و هر دو با یکدیگر آشنا می شوند و پس از چند اشتباهی هر دو در عشق با یکدیگر می افتند؛ فقط برای یادگیری که پدر ثروتمند تینا، دینش اوبرو علیه این رابطه است. دینش تلاش می کند شهرت Badal را با اتهام تجاوز جنسی زن، اما تینا به نفع Badal شهادت دهد. سپس دینش تلاش می کند با Badal رشوه بپردازد اما Badal امتناع می کند و با تینا ملاقات می کند. هنگامی که همه چیز از دست خارج می شود، دینش تصمیم به استخدام یک معاون ارشد پولیس Neghi فاسد برای کشتن بدل می کند. نقی پس از آن تصمیم می گیرد که او به هر طول می رود برای تکمیل کار اختصاص به او.