"هما" همسر "فخرالدین" کارخانه دار معروف،قصد دارد که شوهر و نادختریش "رویا" را از بین برده و خود صاحب ثروت فراوان آنها شود.جوانی به نام "جعفر" که مورد علاقهی رویا است مانع راهش است.هما با همکاری عمالش،فخرالدین و رویا را به کارخانه میکشد، اما جعفر به موقع دخالت کرده و با همکاری پلیس، تبهکاران را گرفتار قانون میکند.