سیلوان، یک مهندس اختراع شده، یک دستگاه را ساخته است. این نزدیک به عملکردی است، اما چیزی درست نیست. همسرش، مری آن، از صبر و حوصله سر در می آورد. او جنگل هایی را که در آن زندگی می کنند و برای بازگشت به شهر می میرند، دلسرد می کند. مشکلات زمانی بوجود می آید که وضعیت موجود در حال حاضر خود را با ظهور موجودات سایه، که آنها را در طول شب عذاب می کند، تحریک می کند. سیلوین به آرامی متوجه می شود که این یک رویداد محلی نیست و برخی طرح های بیشتر ممکن است در محل کار باشند. از این که قهرمانان کوهنوردی در بالای کوه به متخلف فاسد، کلانتر Donnelly، هیچ کس نمی توانند از دسترس مردم سایه فرار کنند. سیلوین شروع به متقاعد کردن دستگاه خود می کند تا با آن کار کند، اما نمی تواند خود را برای از بین بردن ماشین او کار کرده است به سختی برای ایجاد ...