یک سال پس از فتح خرمشهر، توسط رزمندگان ایرانی، یک پزشک عمومی بهنام مجید از طرف دانشگاه به جبهه اعزام شده و در چادر بهداری یک قرارگاه نزدیک خرمشهر مشغول بهکار میشود. آقا رسول فرمانده قرارگاه که به سکوت یک ماههی نیروهای عراقی مشکوک شده، گروهی را برای شناسایی، به سمت محل استقرار نیروهای عراقی روانه میکند و در این عملیات برای نجات جان یک رزمنده زخمی، که در خطوط دشمن، جامانده و همکاری در شناسایی محتوای جعبههای بازمانده از دشمن در یک تونل، مجید را راهی میکند. مجید که صرفا" برای نجات دادن زخمیها به منطقه آمده و اهل اسلحه دست گرفتن نیست، با اکراه به همراهی در این عملیات رضایت میدهد و موفق میشود . در این عملیات مشخص میشود که جعبههای مورد نظر حاوی بمبهای شیمیایی است و عراق تصمیم داشت پس از بمباران شیمیایی خرمشهر و اعزام نیروهای زرهیاش، بار دیگر این شهر را اشغال کند، در نهایت با شهادت اکثر نیروهای شناسایی مجید و یک بسیجی زخمی، تونل را بمباران و نقشه عراقیها را برملا کنند