يکشنبه است و باراني تيره بر تسالونيکا مي بارد. «الکساندر» (گانتس)، نويسنده اي معروف، نامه اي از همسرش، «آنا» (رونو) پيدا مي کند که در آن از روزي تابستاني در سي سال پيش ياد مي کند. و بدين گونه است که «الکساندر» سوار بر زورق غريب خاطراتي مي شوند که در آن گذشته و حال در هم گره خورده اند...