پیرمردی به هنگام مرگ، تنها بازمانده خود (دخترش) را به یکی از صمیمیترین دوستانش میسپارد و دختر (شیرین) که کارش رقاصگی است، مرد را شیفته خود ساخته و او را از خانوادهاش دور میکند. پس از یک سلسله ماجرا مرد وقتی درمییابد که بزودی خانوادهاش از هم خواهد پاشید، شیرین را ترک میکند.