گرچه در آمریکا، هلام شاهد ستاره ای است که از تولد مسیح سخن می گوید و 33 سال بعد او به وعده وحیدی از مسیح در انتظار تحقق این باور است. پسرش Helam، یعقوب، بیشتر در راه جهان، از جمله Laneah دوست داشتنی بیشتر علاقه مند است، و زمانی که توانایی های او به عنوان یک صنعتگر ارائه پیشنهاد برای کار برای Kohor ثروتمند و قدرتمند، او در فرصت شانس می رود و از پدرش جدا شده است خانه کورر در حال برنامه ریزی برای بی ثبات کردن دولت موجود و تبدیل شدن به حاکم مطلق است. در مقابل، آمارون، یک مرد مقدس، به مردم مسیح میپردازد که معجزات و خدمت و معجزات آنها در سراسر دریاها در سرزمین مقدس اتفاق میافتد. همانطور که یعقوب بیشتر در زندگی سکولار خانه کوهور غوطه ور می شود، لانه بیشتر علاقه مند به ایمان فروتنانه او می شود. تبدیل او به مسیح و مرگ آمارون از دست مردان کاهور، یعقوب را به حواس خود به ارمغان می آورد، اما او از برنامه های Kohor می داند و هنگامی که از توطئه پیروی نمی کند، زندانی می شود. در اورشلیم، عیسی مصلوب و شهر دور از زراحمل به تاریکی و ویرانی فرو می ریزد، زیرا هلام از طریق جمعیت و خرابه ها برای کمک به پسرش می رود. همه به نظر می رسد ناامید شده است، زمانی که او کور است، یعقوب را پیدا کرده است، و فکر می کند تلاش خود را به دیدن مسیحا شکست خورده است.