به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: کمال تبریزی
رای کاربر: 9
رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقه داری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحویل می دهند که رئیس آن (آقای مجاور) مردی بسیار سختگیر و انعطافناپذیر است. او عقیده دارد باید آنقدر نسبت به مجرمان ـ با روش هایی خاص ـ سخت گیری کند که ...
کارگردان: سعید روستایی
رای کاربر: 10
خانوادهای در تدارک مراسم عروسی دختر خانواده، سمیه، هستند؛ اما اتفاقاتی روابط خواهران و برادران را سرد میکند که درنهایت باعث ماجراهایی میشود...
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 10
پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای بهموقع رساندن کفشها میکند، اما علی هر روز دیر به مدرسه میرسد ت...
کارگردان: سروش صحت
رای کاربر: 10
حبیب وضع مالی مناسبی دارد ولی به علت ضعف در برقراری روابط اجتماعی هنوز نتوانسته همسری انتخاب کند. مسعود در آستانه ازدواج است ولی مشکلات زیادی او را از آغاز زندگی مشترک دور میکند. مازیار، فرزند خانوادهای پرتنش و گرفتار است و فکر مهاجرت در سر دارد. حبیب و مسعود و مازیار سه رفیق لیسانسه هستند...
کارگردان: محمدحسین مهدویان
رای کاربر: 10
در محلههای پر آشوب تهران، در پیچاپیچ خیابانها و کوچهها و در پستوی خانهها سرگردان و حیران. آیا این جستجو را فرجامی هست؟
کارگردان: بهروز افخمی
رای کاربر: 8
دو خلافکار خرده پا از وجود گنجی با کلید عقاب دو سر که میراث تزار روسیه است٬ با خبر می شوند. هر دو در تلاش برای به دست اوردن گنج با اتفاقاتی روبه رو می شوند.
کارگردان: سیدمحمدرضا خردمندان
رای کاربر: 10
همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابر شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده میشدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرندهها دور و بر لونه هاشون جیغ میکشیدن. یکی از بچهها قسم میخورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده....
کارگردان: حامد محمدی
رای کاربر: 10
اصلان اگر میدانست گرفتن ویزا این همه دردسر دارد، اصلا عاشق نمیشد.
کارگردان: سیدرضا میر کریمی
رای کاربر: 1
آقای عزیزی که سرپرست بخش تعمیرات و نگهداری پالایشگاه آبادان است برای مراسم خواستگاری دخترش آماده میشود و ستاره دختر دیگرش در همان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان همدانشگاهیاش را دارد. پدرش به دلایلی به این سفر مشکوک است و این آغاز ماجراست...
کارگردان: مهران مدیری
رای کاربر: 5
از 7 صبح تا 5 بعدازظهر یک فرد را در تهران روایت میکند که آن روز آخرین فرصت آن فرد است که باید کاری را انجام دهد. فیلم هرچه جلوتر میرود بزرگتر میشود و ریتم مدام تندتر میشود و دیوانهوار بودن ماجرا بزرگتر و موضوع عظیمتر میشود.