اضافه کردن تصویر فیلم باشو غریبه کوچک
اضافه کردن ویدئو فیلم باشو غریبه کوچک
با خرید قانونی و شرعی فیلمهای ایرانی، علاوه بر حمایت از تولید ملی میتوانید در ادامه حیات صنعت تولید فیلم و سریال ایرانی نیز سهمی داشته باشید. علاوه بر این، با دانلود آثار آنها را همیشه در رایانه خود ذخیره خواهید داشت و دیگر نگران گم شدن DVD فیلمها نخواهید بود :)
حواشی فیلم باشو غریبه کوچک (0 حاشیه)
اضافه کردن حاشیه فیلم باشو غریبه کوچک
سوتی های فیلم باشو غریبه کوچک (0 سوتی)
اضافه کردن سوتی فیلم باشو غریبه کوچک
دیالوگ های فیلم باشو غریبه کوچک (0 دیالوگ)
اضافه کردن دیالوگ فیلم باشو غریبه کوچک
جزئیات بیشتر از فیلم باشو غریبه کوچک
محصول: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
اینکه دیگر بهرام بیضائی و سوسن تسلیمی را نداریم تا برایمان از هنر اصیل و سینمایِ اصولی بگویند یک درد است. اما هزاران درد آنجاست که سالهاست دیگر سینمای قصه گو و داستان پرداز هم نداریم. کمتر فیلمی را می توان در این سه دهه اخیر یافت که از یک نقطه معین شروع شود و به یک نقطه معین دیگر ختم. همه آثار این سالها از نقطه ای نامعلوم آغاز می شوند و پایانی باز دارند!! چرا؟ من هنوز هم نمی دانم.
باشو غریبه ای کوچک از زیباترین فیلم های سالهای جنگ است. بهرام بیضائی به شمال می رود. جایی که نه تنها از جنگ خبری نیست؛ بلکه در صلح و صفا و سرسبزی کامل است. اینکه بیضائی صحنه هایی از جنگل های شمال را نشان می دهد درحالیکه فیلم را از جنوب و سوختن و جنگ شروع کرده؛ پارادوکسی ست زیبا و هوشمندانه. او میخواهد بگوید شاید آتش جنگ در جنوب شعله ور است. اما باشو این سوزندگی را با خود به شمال می برد و مردم آن دیار را از آتش جنگ باخبر می کند. این استعاره از جنگ زمانیکه شوهر نائی(سوسن تسلیمی) از جبهه برمی گردد کامل می شود و ما می بینیم مردی از شالیزارهای شمال برخواسته و به جبهه های جنگ رفته ولی یک دست خود را در جنوب جاگذاشته است.
استعارات فیلم زمانی به اوج خود می رسد که در پایان فیلم نائی؛ همسر جانبازش و باشو را می بینیم که هر سه برای راندنِ خوک های وحشی باهم بسیج میشوند و با سروصدا و ابزاری که در دست دارند؛ یکنفس ؛ همدل و همگام تلاش میکنند خوک ها را از مزرعه برانند و ... نشان می دهند برای راندن دشمن از اراضیِ خویش، قومیت و لهجه و زبان و رنگ پوست و جنسیت هیچ معنایی ندارد و همه باید با هم بسیج شویم و دشمن را از کشور خود دور کنیم... و این چنین توصیفاتِ گرانبها و گوهرباری را فقط در سینمایِ مرد هنرمند میتوان یافت. کسانی مانند بهرام بیضائی. مردانی که برای نشان دادن منظورشان و بیان موضوعات مختلف و ذهنیتِ شان ، از آرایه های سینمایی بهره می برند. نه اینکه نخ نما و کلیشه ای و گل درشت فیلم بسازند یا همه دنیا را در نظر مخاطب سیاه جلوه دهند!! نیازی هم به سیاه نمایی نداشتند چرا که در اوج روزهای جنگ و گلوله و آتش ؛ چشمِ دلِ شان پر از امید بود.
دیدن این اثر فرخنده و مبارک را به همه شما توصیه میکنم تا با سینمای مؤلف و سینمای قصه گو بیشتر آشنا شوید.