روزی روزگاری در غرب

‏روزی روزگاری در غرب‏ (1968)
‏Once Upon a Time in the West‏

6.7
رای شما:
0/10
بر اساس رای 44 کاربر
145 دقیقه
وسترن
اکران شده در 1348/04/13

خلاصه داستان فیلم سینمایی روزی روزگاری در غرب
داستانی حماسی در مورد یک غریبه ی مرموز با ساز دهنی است که به جمع نیروهایی که برای حمایت از یک بیوه ی زیبای بدنام که جانش توسط یک قاتل بی رحم که در راه آهن کار می کند به خطر افتاده است، می پیوندد.

حواشی فیلم روزی روزگاری در غرب (0 حاشیه)
سوتی های فیلم روزی روزگاری در غرب (0 سوتی)
دیالوگ های فیلم روزی روزگاری در غرب (0 دیالوگ)
سوالات نظرسنجی ( 8 سوال)

فیلم ارزش یک بار دیدن را دارد؟


فیلم از لحاظ فنی و هنری باکیفیت ساخته شده است؟


تیم بازیگران، نقش‌ها را خوب بازی کردند؟


داستان و ساختار فیلم غیرتکراری و جدید بود؟


حرف و پیام فیلم، مفید و ارزشمند هست؟


بعد از پایان فیلم به آن فکر می‌کردید؟


فضای فیلم با فرهنگ خانواده شما سازگار است؟


فضای فیلم مناسب کودکان است؟

نظر خود را ثبت کنید
ارزیابی مردم از فیلم روزی روزگاری در غرب (از مجموع 5 رای)

ارزش تماشا
7
خوش ساخت
7
بازیگری
7
خلاقانه
7
محتوای مناسب
7
تفکربرانگیز
7
مناسب خانواده‌
2
مناسب کودکان
0
رای شما:
0/10
حداقل کارکتر بررسی: 0 /60
بررسی‌های مردم درباره فیلم روزی روزگاری در غرب (1 بررسی)
ساختارشکن
خطر لو رفتن داستان
حتماً زاویِر جان! اینم یک نسخه‌ی رسمی‌تر از نقدت با لحن تحلیلی و ساختار حرفه‌ای—جوری که انگار توی یک نشریه‌ی معتبر سینمایی منتشر شده:

---

## **روزی روزگاری در غرب: مرثیه‌ای تصویری برای مرگ، موسیقی و معنا**

**نویسنده: زاویِر**
در دنیای سینمای وسترن، فیلم‌های زیادی آمده‌اند تا طلوع یا زوال غرب وحشی را به تصویر بکشند، اما *«روزی روزگاری در غرب»* سرجو لئونه، فراتر از یک روایت ژانری‌ست—این فیلم، یک سمفونی بصری و صوتی‌ست که مرگ، انتقام، سرمایه‌داری و بقاء را در هم می‌تنَد.

### 🎬 افتتاحیه: تنش از دل سکوت

فیلم با صحنه‌ای آغاز می‌شود که سه مرد ناشناس با سکوت و طمأنینه‌ای مرگبار منتظر قطاری ایستاده‌اند. بیینده نمی‌داند در انتظار کیست یا چه در پیش است. این ابهام با جزئیات بی‌کلامی مثل صدای قطره‌ی آب، غژغژ پنکه، و حرکت مگسی در لوله‌ی هفت‌تیر، تبدیل به **تعلیقی غیرکلامی** می‌شود—نشانه‌ای از مرگی که در راه است. حتی مسئول ایستگاه، بی‌خبر از تهدید، فقط حواسش به کار خودش است؛ تضادی ساده، اما عمیق بین وظیفه و خطر.

### 🎩 ورود هارمونیکا: افسانه‌ای در غبار

با ورود مردی با کلاه سفید و سازدهنی به دست، بیننده همچنان در تاریکی باقی می‌ماند. تنها با مرگ سریع سه مرد مقابلش می‌فهمیم که با شخصیتی مرموز و قدرتمند طرفیم. برتری‌اش نه از طریق دیالوگ، بلکه با **زبان تصویر** به مخاطب القا می‌شود—این همان زبان لئونه‌ست.

### 🧠 روایت ضدکلیشه: قربانی‌ای دیگر، نه آن‌که فکر می‌کردیم

در یکی از شوک‌آورترین لحظات فیلم، *فرانک* (با بازی خیره‌کننده‌ی هنری فوندا) کودک خردسالی را به قتل می‌رساند. در نقطه‌ای که ذهن مخاطب تصور می‌کند «کودک زنده مانده و برای انتقام بازگشته»، فیلم مسیر دیگری را انتخاب می‌کند. هارمونیکا نه قربانی همیشگی است، نه انتقام‌جوی استاندارد—او نماد **زخم‌ ابدی‌ست که بی‌آنکه فریاد بزند، می‌خروشد**.

### 🎼 موسیقی: شخصیت چهارم فیلم

تم‌های منحصر‌به‌فردی که انیو موریکونه برای هر شخصیت طراحی کرده، فراتر از موسیقی‌اند. تم هارمونیکا، سایه‌ای صوتی از زخم‌های قدیمی‌ست، و موسیقی پایانی، لحظه‌ای که ساز در دهان فرانک گذاشته می‌شود، مانند قفل شدن خاطره‌ای فراموش‌نشده در ذهن دشمن است—در هم آمیختن **شکنجه و موسیقی**.

### 🤠 شایان: مردی بین قانون و قانون‌شکنی

شخصیت *شایان*، خلافکاری با اصول اخلاقی، توازن زیبایی‌ میان خشونت و مرام است. صحنه‌ای که زخم گلوله‌اش را پنهان می‌کند، چیزی فراتر از حفظ غروره—بیانی است از اینکه در غرب وحشی، **نشان‌دادن درد، نشانه‌ی ضعف است**. و رفتار گرم هارمونیکا در پایان، نشان می‌دهد که میان مردان اسطوره‌ای غرب، احترام بدون کلام ارزشمندتر از انتقام است.

### 🚂 نمادگرایی راه‌آهن: مرثیه‌ای برای یک دوران

راه‌آهن نه تنها تمدن را می‌آورد، بلکه پایان کابوی‌ها را هم رقم می‌زند. لحظه‌ای که هارمونیکا و شایان زمین را به جیل واگذار می‌کنند، نشان می‌دهد که در دل خشونت، می‌توان جا برای ساختن گذاشت؛ نه تسلیم شدن، بلکه **انتقامِ اخلاق‌مدارانه**.

---

### ✍️ نتیجه‌گیری:

*روزی روزگاری در غرب* استانداردهای ساخت یک وسترن کلاسیک را بازتعریف می‌کند؛ از روایت ضدکلیشه گرفته تا موسیقی شخصیت‌محور، تصویرسازی شاعرانه و عمق روان‌شناختی. این فیلم، بیشتر از آنکه درباره‌ی شلیک‌ها و اسب‌ها باشد، درباره‌ی **سکوت، زخم، خاطره، و عبور از خود** است.

مطمئنم اگر دهه‌ها دیگر هم بگذرد، هنوز صدای سازدهنی لئونه در ذهن سینما باقی خواهد ماند—همان صدایی که از دل گذشته، آینده‌ی سینما را فریاد می‌زند.

(نوشته شده توسط ساختارشکن)
0 لایک
0 نظر
5 ماه و 1 هفته پیش