رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود زآن دم که دیدمت دیووانه تر شدم دیووانه تر شدم با یک خیال خام افتاده ام به دام از ره به در شدم دیوانه تر شدم گفتم ببینمت تا بیقراری از جانم به در رود هم بیقرار هم شوریده سر شدم دیوانه تر شدم
گفتم ببینمت شاید شراره از جانم فرو کشد دیدم تورو و همچو شعله های آتش شعله ور شدم از ره به در شدم دیووانه تر شدم با یک خیال خام افتاده ام به دام از ره به در شدم دیووانه تر شدم
سرگرد کیهان از افسران زبده فتا به همراه سروان محسن، با کلاهبرداریهای اینترنتی متعددی روبرو میشود که در این میان با ورود به پروندهای اتفاقات جدیدی رقم میخورد.