. میگم یحیی‌خان، این خط خطی‌های سیاه چیه کشیدی؟ میگه موهای زهرا. میگم مگه نگفتی موهاش طلاییه؟ میگه مداد طلاییم گم شده، ولی ببین چقدر قشنگه. نگاه می‌کنم به حجم سیاه وسط کاغذ سفید، یاد موهات میفتم وقتی میبافتی، چشمامو می‌بندم و باز می‌کنم، میری از ذهنم. میگم یحیی، دوستش داری؟ میگه نمیدونم، ولی وقتی به حرفام گوش میده دلم می‌خواد هی حرف بزنم. میگم تو هم به حرفاش گوش میدی؟ میگه به صداش گوش میدم. دیدی گوش‌ماهی رو میذاری دم گوشت صدای دریا میاد؟ میگم آره. میگه یحیی رو بذاری دم گوشت، صدای زهرا رو میشنوی. چیه این حال؟ میگم آغشتگی. میگه مریضیه؟ میگم شفاست. یحیی کاغذ رو میذاره جلوم، میگه بکش. میگم چی؟ میگه موهای دلبرت رو. میگم کچل بود. غش‌غش می‌خنده یحیی، کاغذ رو میذارم جلوش، میگم میخوای برات قابش کنم بزنی به دیوار اتاقت؟ با ذوق میگه آره. ماچش می‌کنم. موهاش رو مثل همیشه با ماشین تراشیدن، اما عشق از همیشه قشنگ‌ترش کرده. از آسایشگاه تا خونه، برای خودم قصه میگم: یکی بود، یکی نبود و نبودنش زخم دل اون یکی بود. یکی دوست داشت پناه اون یکی بشه، شد سبب بی‌پناهیش. دوست داشت بهار بشه تو باغ دلش، پاییز شد و زد به خنده‌هاش. از بس که عصبانی بود. بعد، روی کاغذ یه توده سیاه درهم می‌کشم. صبر می‌کنم یکی بپرسه این چیه، بگم موهاش. هیشکی نمی‌پرسه. همه از این شهر رفتن. یا شاید من از این شهر رفتم. نمی‌دونم. شفا ازمن دوره. مثل دست‌هام، از اشک‌هات. از پوست نرم کمرت. از لبهات. شفا از من دوره. کنار پنجره اتاق می‌ایستم و تا صبح به صدای تو گوش میدم. اگه یه‌وقت دلت برای صدای خودت تنگ شد، بیا این گوش‌ماهی دیوونه رو از ساحل اتاقش پیدا کن و بذار دم گوشت. صدات میگه "من دوستت دارم ولی با تو بودن غمگینم می‌کنه." من پر از صدای تو، دور از تو، بی هیچ شفایی، بی هیچ تمنایی، گم شدم. عین مداد طلایی یحیی. بیا پیدامون کن. ولی اگه پیداکردنم غمگینت می‌کنه، نیا. چشمامو می‌بندم و باز می‌کنم. محو میشم. از من فقط صدای تو می‌مونه. #حمیدسلیمی فیلم: #sixyears @reforgets آهنگ: kina- get you the moon
226
1399/04/19