... "اَمان‌نامه" من آن "تَهِمتَن‌"اَم، بی سِپاه و بی سِپَر بی پَرِ سیمُرغ بی گُرز و بی کَمان عُریان؛ در میانه‌یِ یکی کارزارِ عاشقانه، در هیاهایِ شیهه‌یِ اسبِ چوبینِ "تُروا" یی خُودِمانی؛ یا که خود، بی خَبَر و خاطره، برایِ "دِزیره" یِ سوگ‌وار، "واترلو" یی کوچَک؛ در کُنجِ دِنجِ این اتاقِ سه در سه‌یِ صَمیمی! آری، تَهِمتَن‌اَم من، پَنجه دَراَفکنده با دستِ خالی با کَج٘‌بَختِ بَد! اَمان‌نامه‌اَم را باری، به دستِ باد بِسپار، بانو! بگو چه نابِه‌هَنگامی کِی، به قابِ غَم٘‌اَشک‌بارِ این چَشمانِ منتظر شَبیخون می‌زنی؟ بگو به کدامین به‌هنگامِ گوارا، میهمان‌اَم می‌کنی به هُجومی بی‌شائبه، بی‌حجاب؛ به سُم‌ضَربه‌یِ مادیانِ اَفسارگُسیخته‌یِ پَریشان یالِ دُرون‌اَت دَرنَوَردیدنِ جُغرافیایِ تشنه‌یِ تَن‌اَم را به نبردی تَن به تَن ؟ نَبَردی که سِتیزِ تُندبادِ بَهار را مانَد با تَن٘‌درختِ به شُکوفه نِشَسته‌یِ گیلاس، یا که خود درآمیختنِ خاکی عَطَش‌ناک با رَگبارِ دِژَم‌خویِ آب٘‌بارانِ پاییزی، از پَسِ قَرنی خُشک‌٘سالی و قَرنی دُروغ، از پَسِ یکی قَحطیِ مَدید! باری؛ اینک ای نَفسِ رَخت‌بَسته از سینه ای حَسرتِ بوسه‌اَت مانده بر دل، ای پاره‌یِ تَن! بیا ... بیا به پیکارِ تَن به تَن؛ به "یغما" بُردنِ جان و جِسمِ این خَسته‌مرد، که اَمان نِمی‌خواهَد ! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عاشقانه‌ای نه چندان آرام ـ یـــــغما یـــــارعلی پ.ن۱: تروا و واترلو، نامِ دو نبردِ مشهورِ تاریخ است. که اولی، بخاطرِ فرارِ هلن، همسر آگاممنون، به عشقِ پاریس، شاهزاده‌یِ تروا اتفاق افتاده، و کمی هم، آلوده به افسانه است. و دومی، اشاره به آخرین نبرد، و شکست ناپلئون، سردار جهان‌گُشایِ فرانسه دارد، در محلی به همین نام. پ.ن۲: تهمتن و دزیره، دو شخصیت حقیقی تاریخی هستند. اولی، همین رستم خودمان است، که دست بر قضا، داستان ایشان هم، سر سوزن و نوک ناخنی، آلوده به فسانه است! و دومی، گویا، معشوقه‌یِ ناپلئون بناپارت تشریف داشتند. پ.ن۳: دژم یعنی خشمگین، دژم‌خو، در اینجا یعنی با خشم، با خویی خشمگنانه. #یغما #یغمایارعلی #یغما_یارعلی #شاعر #شاعران_معاصر_ایران #شعر #شعرنو #شعرسپید #شعرعاشقانه #عاشقانه #عاشقانه‌ها #عاشقانه_ها #شعر_نو #شعر_سپید #شعر_عاشقانه #بازیگر #بازیگران_مرد #بازیگران_مرد_ایرانی
یغما یارعلی | ...
"اَمان‌نامه"

من آن "تَهِمتَن‌"اَم،
بی سِپاه و بی سِپَر
بی پَرِ سیمُرغ
بی گُرز و بی کَمان
عُریا...
123
1399/07/29