دو استورى از دوستانم در چند رو گذشته برايم بسيار جذاب بود اولى از ارواين كاليفرنيا در حالى كه مقامات شهر به دليل گسترش آتش سوزى مدام مناطقى را دستور تخليه صادر مى كردند و خانه اين دوست در مرز بين خطر آتش سوزى قرار داشت و هر لحظه شايد دستور تخليه اعلام مى شد او با خونسردى داشت قهوه اش راتزيين مى كرد و دومى همين ديروز لحظاتى پس از زلزله ازمير بود كه آن دوست عزيز در آرايشگاه بود و آرايشگر ترك اش را كه از ترس زلزله در خيابان ايستاده بود صدا مى زد كه نترس بابا بيا كار من رو تموم كن من بيميرم هم مى خوام خوشگل باشم اين دوستان فكر نمى كنم انگاره هاى عرفانى داشته باشند البته شايد قضاوت من غلط باشه ولى بار ديگر يادآور شدن تا فريم آخر بايد سرخوشانه زندگى كرد دير يا زود همه عازميم خانم ميم و خانم صاد شما بيست سال پيش هم كارتون درست بود و روحيه تون عالى براى حفظ حريم شخصى نام كامل رو ذكر نكردم
علیرضا فرید | دو استورى از دوستانم در چند رو گذشته برايم بسيار جذاب بود اولى از  ارواين كاليفرنيا در حالى كه مقام...
4
1399/08/10