تنها چند قدم مانده که بگذریم، چیزی از دشتِ میانمان باقی نیست من،انتهایِ جهان، جایی میانِ خاطراتمان به تو خیره مانده ام و‌ تو از نزدیکترین بهانه ی گریستن،به من نزدیکتری تمامِ ساعت های جهان شکسته اند و من زمان را از رفتنِ تو حساب می‌کنم نای فریادم نیست، منتظرم جاده به سکوتی ختم شود تکراری و تو بی دلیل، هنوز برای من زیبایی اگر دوباره فرصتی برای خندیدنمان نبود، هر صبح، جایی میان بغض هایم می بوسمت هنوز (بابک بهشاد بیستم مرداد نود و نه) (عکس قدیمی می باشد😉)
بابک بهشاد | تنها چند قدم مانده که بگذریم،
چیزی از دشتِ میانمان باقی نیست
من،انتهایِ جهان،
جایی میانِ  خاطراتمان...
113
1399/05/21