. اورتگا، کوچک‌ قامت‌ترین فوتبالیست کوچه بود. نه نه اشتباه نکنید، اسم واقعی‌‌ش اورتگا نبود. چهره‌اش شبیه آریل اورتگای معروف آرژانتینی بود که آن‌روزها عکسش روی کارت‌های کارت بازی‌مان بود و به همین خاطر همه اورتگا صدایش می‌کردیم. نام واقعی‌اش علی بود و شهرت خاک و خلی‌اش علی دوغی. عاشق دوغ بود. آن زمان که همه ما کیک و نوشابه می‌خوردیم، او یک نفس دوغ گازدار را سر می‌کشید و با آستینش لبش را تمیز می‌کرد. فوتبالش ولی همان‌طور گفتم خیلی خوب بود. همیشه موقع یارکشی دل توی دلمان نبود که علی دوغی هم تیمی ما شود. اورتگا یا همان علی دوغی همای سعادت هر تیمی بود که درونش بازی می‌کرد. با آن قد و قامت ریزش چنان پا به توپ می‌شد و همه را دریبل می‌زد که خود آریل اورتگا اگر بود انگشت سبابه‌اش را لای دندان‌هایش قلاب می‌کرد و خیره به حرکات علی دوغی، در بحر تحیر فرو می‌رفت. صبح تا شب توی کوچه با توپ پلاستیکی دولایه، مشغول تمرین کردن و روپایی زدن بود. وقت‌هایی که مادرش روانه خریدش می‌کرد، زنبیل به دست و پا به توپ کوچه را قدم می‌زد. علی دوغی فقط عاشق فوتبال نبود. خود فوتبال بود. با فوتبال زندگی می‌کرد. سوسن خانم مادرش، همیشه تا کمر از پنجره آشپزخانه‌شان که مشرف به کوچه بود، بیرون میامد و داد می‌زد: پدرررر سگ... شدی مثل خرِ زخمی، تموم بدنت کبوده. بیای خونه کشتمت.. . علی اما نمی‌شنید. علی توانایی این را داشت که هیچ چیزی جز فوتبال را نبیند و نشنود. دیده بودم، نه یک‌بار چندین بار دیده بودم که علی زیر پنجره آشپزخانه نشسته و سوسن‌خانم با نارضایتی، درون سطلی برایش لقمه نان و کوکو یا پنیری می‌فرستد و علی همانطور که لقمه‌اش را می‌خورَد، روپایی می‌زند. شک‌ ندارم که حتی در خواب هم رویاهای چهل تیکه داشت. شک ندارم... این اسب وحشی و عصیانگر را توانستید تصور کنید؟ شوقش به فوتبال را توانستید تجسم کنید؟ همین الان اگر چشمانتان را ببندید، می‌توانید اورتگای کوچک قامتی که برایتان توصیف کردم را ببینید؟ احتمالا دیده‌اید. اما روزگار او را ندید. یک روز پدرش، عباس مکانیک که چند محله پایین‌تر مکانیکی درب و داغانی داشت، از وسط بازی گل کوچیک در حالیکه داشت بابت گلی که زده بود و احتمالا آخرین گل تمام زندگی‌اش بود، او را با چک و لگد به خانه برد و دیگر هیچکس اورتگا را ندید. ندیدن، دقیقا یعنی ندیدن. ندیدن به معنای مصدری ندیدن. ندیدن به معنای در دیده قرار نگرفتن. عباس مکانیک که در آن‌روز و آن لحظه، سکان تمام خوش‌هایمان در دستش بود، حتی فرصت نداد که باهم خداحافظی کنیم . ادامه در کامنت @mahdisazgarr #afozi_projects
محمد مهدی عزیز محمدی | .
 اورتگا، کوچک‌ قامت‌ترین فوتبالیست کوچه بود. نه نه اشتباه نکنید، اسم واقعی‌‌ش اورتگا نبود. چهره‌ا...
16
1399/07/29