آن لحظه را خوب به خاطر دارم.داشتم به خودم میگفتم: این لحظه را یادت نرود شیوا...تا آخر دنیا این لحظه را یادت نرود، به خاطر بسپارش...و نگاهم به آنطرف دوربین بود،به همسرم که میخندید و نگاهم میکرد و شاتر دوربین را فشار میداد. به دخترک ناز و لطیفم که لم داده بود روی پای ددی و من درست نمیشنیدم با آن صدای بینهایت لطیفش، با آن جمله بندیهای به هم ریخته و بامزه و از هر زبانی کلمه ایی، به ددی چه میگفت که هر دو نخودی و ریز ریز و گهگاه با قهقهه میخندیدند. حواسم به نسیمی نبود که پیچید به موهایم، به دامنم، به رهایی نازِ تورهای دامنم،حواسم به تلالو طلایی نور در سطح آب دریاچه، به هوای زرد و نارنجی سپتامبر، به صدای پرنده ایی که غریبانه در دوردستها چیزی غمگین میخواند نبود، حواسم به پشت دوربین بود و یادم می آمد جایی خوانده بودم اگر میخواهید در عکسی زیبا ثبت شوید بگذارید کسی که شما عاشقانه «دوستش دارید» از شما عکس بگیرد بگذارید کسی که او عاشقانه «دوستتان دارد» از شما عکس بگیرد...به دوربین همسرم لبخند زدم و به جوجه ایی که دخترمان بود که کنارش روی چوبهای اسکله،در آغوشش نشسته بود و یکریز شاد و شیرین حرف میزد هم لبخند زدم و به خودم‌گفتم تو این لحظه را یادت نرود شیوا... یادت نرود...تمام زندگی تو آنجا پشت دوربین بودند و این تو بودی، قلب تو بود که آنها را و آن لحظه را ثبت میکرد، عکسی که فقط تو‌دوباره آنرا میتوانی ببینی...حتی با چشمهای بسته...این لحظه را یادت نرود شیوا . . . . . پ.ن:عکس هنر تماشایی و تحسین برانگیز همسر ماه و عزیزم هست با همکاری نانیای ناز و لطیفم در بک استیج پ.ن:سال هشتاد و چهار نمایشی به نام «نقل زنان سنگی» را در تاتر شهر روی صحنه داشتم. از اولین روزهای تمرین،دخترک زیبا و آرامی به گروه کارگردانی من پیوست که از همان جلسات اولیه به دل همه ما نشست. آرامش، خلاقیت، درک هنری، توانایی و‌انعطاف عجیبش در کار گروهی،دقت بالایش و از همه مهمتر مهربانی و رفاقتش باعث شد تبدیل به یکی از اعضای مهم گروه من بشود. آزاده کریمی عزیزم به همراه خواهر مهربانش فتانه عزیزم، حالا در کنار فعالیت مداوم در تاتر،یکی از برجسته ترین مزونهای طراحی لباس را دارد که پیشینه تاتری و هنری او باعث خلق متفاوت ترین طراحی های لباس شده...از او ممنونم که به شکل ویژه این لباس را برای من و نانیای قشنگم طراحی کرده، از آن بیشتر ممنونم که بیش از چهارده سال است که رفیق و همکار خوب من است... @karimi.bridemeson @azadeh.karimiiii #shiva_boloorian#shivaboloorian#actress#iranian_actress#شیوابلوریان#بازیگر#بازیگران#شیوا_بلوریان
شیوا بلوریان | آن لحظه را خوب به خاطر دارم.داشتم به خودم میگفتم: این لحظه را یادت نرود شیوا...تا آخر دنیا این لحظه...
195
1397/09/22