. كنسرتو براى فلوت و هارپ آغاز رجعتى دوباره بود. بعد از نگارش چند نت ، دست بر سر گذاشت و گريست. بالاى صفحه ى نت نوشت؛ از ميان همه ى قطعه هايى كه براى دخترى نوشته مى شود همانى حقيقى است كه ناتمام رها مى شود . او براى خودكشى به عمق دريا رفت و با تكه چوبى محقر، نجات يافت . در ميان دريا ، در آستانه ى "ميل مبهم نيستى" دريافت ؛ دريا همان است و تكه چوب همان . فرار از معشوقه شبيه ِ فرار كودك در مساحت يك تخت خواب دو نفره است ؛از آغوش پدر به آغوش مادر . او دريافت؛ سفرش، رفتن از همان به همان است . از يك ساز به ساز ديگر . از فلوت به هارپ. . #امير_احمد_قزويني
345
31
1399/07/30



