امروز#صداوسیما #برف#مولانا آن یکی دیوانه در برفی نشست همچو آتش برف می‌خورد از دو دست آن یکی گفتش چرا این می‌خوری چیزی الحق چرب و شیرین می‌خوری گفت چکنم گرسنه دارم شکم گفت از برف آن نگردد هیچ کم گفت حق را گو که می‌گوید بخور تا شود گرسنگیت آهسته تر هیچ دیوانه نگوید این سخن می‌خورم نه سر پدید این را نه بن گفت من سیرت کنم بی نان شگرف کرد سیرم راست گفت اما ز برف
امیر صادقی زاده | امروز#صداوسیما
#برف#مولانا
آن یکی دیوانه در برفی نشست
همچو آتش برف می‌خورد از دو دست
آن یکی گفتش چر...
2
1398/08/25