. عزیزم سلام میدانم نگرانی، من هم. روزهای عجیبی‌ست ، دلم برای تو تنگ شده. کاش می‌شُد یکی از تو درست کرد. مثل یکی از هر چیز!مشکل اینجاست که تو چیز نیستی! تو چیزهایی... از هر چیز به اندازه. ثریا از صبح که بلند می‌شود خرمالو خشک می‌کند، من و سپیدار نارنجی زده شُدیم. تمام شوفاژهای خانه خال‌خالی‌ست. دیروز فی‌فی (گربه سپید) خرمالو می‌خورد ، آخر زمان شده گربه خرمالو می‌خورد. راستی یک رستورانی پیدا کردم دیروز قبل از کیاشهر «رستورانِ عموصابر» عزیزم میدانی در غذا سخت‌ گیرم، مثل باقی چیزها! اما از مزه غذا‌ها در عمو صابر برایت نگویم ... آخ از آن ماهی کفالِ مادر مرده که روی میز لای نارنج‌ها در چشم به هم زدنی غیب شُد . سیر عجب دلبری‌ست، واقعن دل را می‌برد. کته آن‌قدر سفید بود انگار لای برفِ داغ بودی. اشپل و گردو باقالا و خلاصه دلت نخواهد که حتمن تا همین حالا هم خواسته! صنوبر‌ها هم زودتر از همه باغ خزان کردند. امروز مهمانیم ، برایمان کیکِ انجیر درست کرده‌اند ، دوست هایی که ندیدمشان، چه کیفی دارد آدم برود جایی که نمی‌داند کجاست. کارگاهِ عروسک‌ها و جادو! بعدن برایت می‌نویسم.بیشتر... عزیزم عزیزِ من کاش حواست را به اندازه کافی ، اندازه همین بیست و چند خط پرت کرده باشم. به این روزها فکر میکنم انگار یکی جفت پا می‌پرد روی سینه‌ام. بگذار یک غمم را از هزار بگویم درختِ پرتقال حیات(ط) تهران هم امسال سال ندارمش است. کاش حداقل پرتقال ها را صبح در تهران می‌دیدم. اما درست می‌شود. درست می‌شود. به خدآ به تو که فکر میکنم انگار یک سنگ را پرت کنی در آب صد سال ایستاده ... راه می‌افتم. می بوسمت، به اندازه همین چند حرف اما دقیق و عمیق. ——- از مجموعه «نامه‌هایی به او» عکس را آبانِ پارسال سیآوش برداشت. @siavash.hoseinzade
صابر ابر | .
عزیزم سلام
میدانم نگرانی، من هم.
روزهای عجیبی‌ست ، دلم برای تو تنگ شده.
کاش می‌شُد یکی از تو درست...
1،799
1399/08/01