. آقای دکتر اگه اجازه بدین من دوکلمه عرض دارم. میخوام بگم این بی‌خنده شدن ما، بی‌گریه شدن ما اسمش علاج نیست، زر میزنه علم. یعنی شما که عینک داری باس بدونی دیگه، این که آدم از یه مرضی منتقل بشه به یه مرض دیگه، اسمش بهبودی نیست، حالا هرچقدر هم شما هی روی کاغذ بنویسی نشانه‌های پیشرفت در بیمار قابل ملاحظه است. اصلا اون کاغذ حیف نیست؟ وردار روش اسم یارت رو بنویس، بذار دلت گرم بشه بابا دیوونه. نمی‌بینی زمستونه؟ صب پا میشیم کلافه، از بس که خواب نمی‌بینیم دیگه. چی شد اون خواب خوب‌ها؟ چی میریزین تو قرص‌ها که دیگه اون دختر چشم رنگیه نمیاد تو خوابم بگه دلم تنگ شده برات، بریم کوه؟ نکنه دیگه تو خواب هم دلش تنگ نشه؟ نکنه دیگه نریم کوه؟ نکنه کوه یه تیکه از خواب یه دیوونه‌ی دیگه باشه؟ نکنه بوسیدن لبای دختره روی پل هشتم درکه خواب بوده؟ ببین کارات رو دکتر. حیف که قشنگی، وگرنه فحشت می‌دادم. آی دکتر، جا نیست تو آسایشگاه. مردم بی‌لبخند فقیر شدن جای خواب ندارن، همه هجوم آوردن به محوطه. شبها نون و غم می‌خورن و یکیشون با صدای ویگن آهنگای داریوش رو می‌خونه، میخوام بگم خرابه اوضاعشون. بی‌پولی عین دوریه، هی پیرت میکنه، یهو تموم میشی یه روز. اگه اجازه بدی و باز نگی زشته، امشب میخوام لباس رنگی بپوشم و دایره دست بگیرم و دور مردم بچرخم و بخونم و برقصم: ارباب خودم بزبزقندی، ارباب خودم چرا نمی‌خندی. بلکم یادم رفت دیگه حتی توی خوابام هم دختره دلتنگم نیست. دروغ چرا، منم دلتنگش نیستم. یعنی فهمیدم دلتنگی یه جور خودنماییه. خودنمایی کنی بقیه می‌بیننت، من بدم میاد کسی نگام کنه. چی می‌نویسی باز روی کاغذ؟ اضطراب در رفتار بیمار مشاهده می‌شود؟ بیمار مضطرب خود تویی، من فقط یه کفترم که کله نداره، کله‌‌شو گربه چاقالوی کوچه خورده. کفتر بی سر هنوزم کفتره، آدم بی‌پول بازم آدمه، باس بدونی که. برم برقصم؟ تو نمیای؟ بیا. تو بخون من برقصم: ارباب خودم اخماتو واکن، امشبو بازم با غصه سر کن، فردا باهار میاد شهرو خبر کن... #حمیدسلیمی ویدئو: @erffn موزیک: koop/island blues.
167
1399/05/08