این چه شور است که در دور قمر می‌بینم ؟ همه آفاق پر از فتنه و شر می‌بینم ، دختران را همه در جنگ و جدل با مادر پسران را همه بدخواه پدر می‌بینم ، هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد هیچ شفقت نه پدر را به پسر می‌بینم ، اسب تازی شده مجروح به زیر پالان طوق زرین همه بر گردن خر می‌بینم، ابلهان را همه شربت ز گلاب است و شکر قوت دانا همه از خون جگر می‌بینم ، هر کسی روزبهی می‌طلبد از ایام ، مشکل این است که هر روز بتر می‌بینم ! پند حافظ بشنو ، خواجه ، برو نیکی کن که من این پند به از گنج گهر می‌بینم ! این غزل را از کتاب حافظ شیرازِ شاملو نقل کردم . گویا انتصابش به حافظ چندان معتبر نیست چرا که فرضاً آن‌را در دیوان حافظ خانلری نیافتم . حافظ شناس نیستم ولی به عنوان یک خوانندهٔ اشعار حافظ با توجه به قافیه‌های انتخابی ، عدم وجود ایهام در شعر ، بکار گرفته نشدن ظرایف شعری و صنایع بدیعی که در اشعار حافظ به‌وفور دیده می‌شود و بالاخره دم‌دستی بودن مضمون‌ها از جمله پند بیت آخر که بری است از طنازی‌های رندانه و بعضاً فیلسوفانهٔ حافظ می‌توانم به اصالت آن شک کنم ، به‌احتمال زیاد شاملو هم می‌دانسته ولی بخاطر مضمون انتقادی غزل ترجیح داده آن را در کتابش بگنجاند ، من هم به‌همان نیت شاملو آن‌را باز‌نشر می‌کنم .
حسین جعفریان | این چه شور است که در دور قمر می‌بینم ؟
همه آفاق پر از فتنه و شر می‌بینم ،
دختران را همه در جنگ و ج...
8
1399/05/02