در رگ حادثه، خون موج زد، آیینه شکست شعله‌ور شد در و دیوار حرم، سینه شکست خون مالک به زمین ریخت، خبر سنگین است بعد مالک، به تن حوصله، سر، سنگین است اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است خون ما وجه سلوک است که سالک باقی‌ست کشته شد مالک اگر، غیرت مالک باقی‌ست شعله‌ور بود و به ققنوس، توسل می‌کرد تشنه لب بود و لب آب تحمل می‌کرد وسط معرکه غوغاست، جنون می‌رقصد مالک انگار که در برکه خون می‌رقصد شعله‌ور بود درِ خانه، لگد بر در خورد داغ، مسمار شد و بر جگر حیدر خورد شعله‌ور بود خبر، دل به صدا آمده است خبر ار مصحف امّ الشهدا آمده است سنگ باران شده قاسم، شده دل، خونین‌تر این چه زخمی ‌ست که باشد ز عسل شیرین‌تر وسط معرکه غوغاست… شکسته بالش آمده مادر سادات به استقبالش جلوه آیینه طلب شد غزلش کرد خدا چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا چه بگویم به چه حالی یل ما را کشتند قبله باقی ست فقط قبله نما را کشتند قبله باقی ست، خدا هست، بگو با صهیون صد چنین قبله نما هست بگو با صهیون عاقبت مسح جنون، خون به پر و بال کشید روضه قاسم ما نیز به گودال کشید بت بگو، بی سروپا باش، سراپا تبریم چند سالی ست که ما منتظر این خبریم کدخدا را برسانید! زمان، مستِ علی ست مالک افتاد زمین، تیغ، ولی دست علی ست کدخدا را برسانید که خون ارزان نیست ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست کدخدا را برسانید که حق تابنده ست مالک افتاد ولی خشم مقدس زنده ست زخم شمشیر اگر خورد به شیران… باشد حاج قاسم یکی از مردم ایران باشد چله‌ای هست که سردار… نه بی سر شده‌اند همه مردم ما مالک اشتر شده‌اند دل ما سوخت در این روضه خبر سنگین است باکی از کشته شدن نیست، سعادت این است مالک افتاد زمین، قیمت حسرت چند است خوش به حالش که علی از دل او خرسند است نوبت روضه قاسم شد و جولان دادند روضه خوان‌ها خبر از سم ستوران دادند یا علی، اهل حرم دست به دامان تو اند مالک و قاسم هر عهد، شهیدان تو اند قنفذ از یک طرف و حرمله از سوی دگر بازهم در وسط معرکه، آهوی دگر خبر تازه، سر قافله آوار شده فاطمه پشت در خانه، گرفتار شده اشک آغاز جنون است! تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است سر صبحی دم از آن زلف پریشان زده‌ایم اول روضه گریزی به شهیدان زده‌ایم مرگ بر بی کسی و واهمه! بر عشق درود تشنه جان داد حسین ابن علی بین دو رود تشنه جان داد نسوزد سر گیسوی حرم نگران بود حرامی نرود سوی حرم وای اگر آبروی قوم غدیری می‌رفت وای اگر دختر ارباب اسیری می‌رفت روضه خوان گفت شبی خیمه به غارت رفته است روضه خوان گفت که زینب به اسارت رفته است خطبه خوان زینب ک
0
1398/10/18